تنها صداست كه ميماند
(يادداشتي كوتاه در باره ی
شعر و صداي شاعر)
فرياد شيري
اگرچه ميتوان به تعبير داريوش آشوري، شعر را
مهمترين و عاليترين رسانهي فرهنگي براي ما ايرانيان فرض كرد، اما متأسفانه در
چند دههي اخير نقش رسانهاي شعر در جامعه ما نتوانسته آنگونه شكل بگيرد كه رسالت
هنرياش را به ثمر برساند؛ حتي گاهي اين رسانه مهم فرهنگي، براي ارتباط با
مخاطبانش، بدون تريبون و رسانه مانده است!
واكاوي و جستجوي علل اين معضل ما را
از بحث اصلي كه پرداختن به «صداي شاعر» است دور ميكند، ناچار تنها به اين نكته
بسنده ميكنم كه اين معضل يكي از عوامل بحران مخاطب شعر در دهههاي اخير بوده است.
***
و اما از آنجا كه در طول تاريخ
فرهنگ اين مرز و بوم همواره شعر به شیوه ای سنتي توسط نقالان و راويان و یا خود
شاعران براي مخاطبان قرائت ميشده، نوعي عادت فرهنگي در ذهن مخاطب ايراني شكل گرفته
که با اين شيوهي سنتي شعر را راحتتر دريافت كند.
شاهنامه خوانان، شعر فردوسي
را با لحن گيرا و صدايي گرم براي مخاطبان اجرا ميكردند؛ شاعران دورهگرد در پايان
فصل برداشت محصول به سراغ مردم ميرفتند و فيالبداهه شعر ميسرودند؛ شبهاي
زمستان، شعرخواني و فال حافظ، شبنشينيهاي ايراني را گرم ميكرد و ....
و بدين
گونه، با اين شيوهي سنتي، مخاطب شعر ايراني عادت ميكند شعر را هميشه با صداي شاعر
و يا كسي كه لحنيگيرا و تأثيرگذار دارد، بشنود. شايد به همين علت است كه با وجود
اينكه در كتابخانهي هر ايراني يك جلد ديوان حافظ و خيام و... يافت ميشود، اما به
ندرت ميتوان شخصي را يافت كه شعر آنان را صحيح و بدون غلط بخواند!
***
شايد به همين دليل بود كه شاعر بزرگي چون شاملو در
كنار فعاليتهاي ادبي، بخشي از انرژياش را صرف خوانش شعر حافظ و خيام و مولوي و...
ميكند و چند آلبوم از كارهاي صوتي صداي خود را به خواندن شعر آنان اختصاص ميدهد.
تيزهوشي شاملو در درك موقعيت شعر و رابطه آن با مخاطب، موفقيت بزرگي را براي شعر او
به ارمغان ميآورد و شعرش همراه با صداي او به خانههاي مردم ميرود. صرفنظر از
نقاط قوت شعر شاملو، نميتوان تأثير صداي گرم و منحصر به فردش را در موفقيت او
انكار كرد.
پس از شاملو، صداي احمدرضا احمدي نيز يكي از پرمخاطبترين صداها
بوده كه حتي در حوزه سينما نيز مورد استقبال قرار گرفته و بدون شك در فروش آثارش
نيز تأثيرگذار بوده است.
صداهاي ماندگاري نيز از فروغ، اخوان ثالث، حميد مصدق و
... به يادگار مانده است كه همواره شنيدني بوده و هستند. صداي اين شاعران مطرح،
علاوه بر آن لذت شنيداري كه به مخاطب ميبخشند، كمك بزرگي به درك صحيح شعر آنان
توسط مخاطب شعر ميكند.
با توجه به آثار صوتي كه از صداي شاعران مطرح نسل اول
منتشر شده است، به نظر ميرسد تنها بخشي از شعر معاصر ما با اين اقبال روبرو بوده و
ديگر شاعران مطرح ، يا تمايلي به اين كار نداشتهاند و يا امكانات برايشان فراهم
نبوده است. بنابراين شعر آنان با وجود نقاط قوتي كه داشته، نتوانسته در ميان مردم
نفوذ كند. براي مثال شاعران مطرح و متفاوتي چون رؤيائي، هوشنگ ايراني و ... اقدام
به انتشار آلبوم صداي خود نكردهاند، در صورتي كه شعر آنان بيش از هر شاعر ديگري
نياز به خوانش با صداي خود شاعر دارد، چرا كه شعر آنان داراي مؤلفههائي است كه
براي مخاطب شعر در آن سالها ناآشنا بوده و حتي هنوز هم خوب خوانده نميشود.
***
از اواخر دههي شصت نيز انتشار
آلبوم صداي شاعر رونق بيشتري گرفت و جالب اين است كه هر شاعري كه اقدام به چنين
كاري ميكرد، شعرش پر مخاطب تر و پر فروشتر بود. سيد علي صالحي، حسين پناهي،
محمدعلي بهمني و ... از جمله شاعراني بودند كه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتند.
در اين ميان سيد علي صالحي شانس اين را داشت كه شعرش توسط صداي ماندگاري چون
خسروشكيبائي اجرا شود و آلبوم شعرهاي او جزء پر فروشترينهاي اين دو دهه شدند.
خسرو شكيبائي با صداي گرم و صميمياش، نقش مهمي در آشتي دادن ميان شعر و مخاطب
داشت. او علاوه بر اجراي شعر شاعران مطرحي چون سهراب سپهري، و سيد علي صالحي و ...
شعر شاعر ناآشنائي چون عبدالملكيان را هم اجرا كرد و مورد استقبال قرار گرفت؛ و اين
بدين معنا است كه يك صداي گيرا تأثيرگذار قدرت اين را دارد هر متني را چنان اجرا
كند كه مورد استقبال مخاطب قرار گيرد.
البته تجربيات ناموفقي هم در اين حوزه
منتشر شد كه علت آن نامتناسب بودن جنس صداي گوينده و روح شعرها بود. چرا كه هر شعري
براي اجرا، صداي هماهنگ و همگون خودش را ميطلبد. تصور كنيد اگر شعرهاي شاملو را
كسي جز خودش، با آن صداي حماسي اجرا ميكرد، آيا اينگونه مورد استقبال قرار
ميگرفت؟
تجربه سيد علي صالحي و كيومرث منشي زاده در آلبومهاي «دعاي زني در
راه...» و «شعر رنگي» كه با صداي «مظفر مقدم » و «وحیده محمديفر» اجرا شده،
نمونههائي است كه به دليل ناهمگوني و نامتناسب بودن جنس صداي گويندهها و نوع
شعرها ناموفق از كار در آمد. صداي حماسي «مظفر مقدم» هيچ تناسبي با لطافت و سادگی
زبان شعری صالحي نداشت و نيز صداي رمانتيك و مظلومانه و تك رنگ خانم «محمديفر» هيچ
تناسبي با شعر اجتماعي و چند رنگ كيومرث منشيزاده نداشت . طبيعي است كه چنين
كارهائي مورد استقبال مخاطب قرار نميگيرد.
به جز انتخاب صدا، انتخاب موسیقی
نیز یکی از مهمترین فاکتورهایی ست که می تواند به جذابیت شعر خوانی برای مخاطب
بیفزاید. موسیقی باید بر اساس درونمایه شعرها انتخاب شود و به نوعی در خدمت شعر
قرار بگیرد تا در تداعی تصاویر ذهنی شاعر به مخاطب کمک کند. در دهه های گذشته سعی
می شد برای این کار از آهنگسازان و موسیقیدانان ایرانی بهره گیرند که نمونه موفق
آن شعر خوانی های شاملو بود که با کار های درخشان بابک بیات و فریدون شهبازیان
و...تکمیل شده و مورد استقبال قرار می گرفت، چرا که آنان با روح شعر ایرانی آشنا و
مانوس بودند . در سال های اخیر اما اکثر آلبوم های صدای شاعر با موسیقی غیر ایرانی
همراه بوده که در بر خی موارد احساس می شود موسیقی و شعر با هم بیگانه اند.البته
موسسه فرهنگی هنری ابتکار نو از این قضیه مستثنی بوده و سعی کرده در اجرای موسیقی
آلبوم های شعر، از کسانی چون فرمانیان و سمیعی و...استفاده کند که از آن میان می
توان به آلبوم های ((باغبان جهنم)) و (( 53 ترانه عاشقانه)) از شمس لنگرودی و ((
عشق آمد و...)) از شیون فومنی اشاره کرد.
و اما نكته جالب توجه در دو دهه اخير
اين است كه در اين سالها نيز شعر متفاوت و آوانگارد نسل تازه، از انتشار آلبوم
صداي شاعر محروم است، در صورتي كه اكثر شعرهاي آوانگارد دههي هفتاد داراي فرم و
ساختاري ويژه با مؤلفههاي تازهاي است كه براي مخاطبان نامأنوس است و حتي برخي بر
اين عقيده بودند كه خيلي از شاعران دههي هفتاد را بايد به شعر آنان ضميمه كرد تا
موقع خوانش شعر، مخاطب راحتتر با آن ارتباط برقرار كند. اما اين امر ميسر نشد و
دوباره بخشي از شعر آوانگارد ما ناديده گرفته شد.
***
و اما در سالهاي اخير با توجه به امكاناتي كه در دسترس
شاعران جوان قرار گرفته، شعر در فضاي مجازي شكل و شيوهي ديگري به خود گرفته و
انگار ماهيت نوشتاري شعر تغيير كرده و عناصر ديگري به آن افزوده شده است؛ به
گونهاي كه حتي گاهی در موقعيتي اجرا ميشود كه پيش از خواندن بايد ديده شود و
ماهيتي تلفيقي (ديداري و شنيداري و ...) پيدا كرده است. از طرفي جداي از اين
گرايشات پست مدرنيستي، هنوز نوعي از شعر مورد استقبال مخاطب قرار ميگيرد كه ماهيت
آن در اصل، نوشتاري است و واحد آن «كلمه» است و اين «كلمه» بايد خوانده شود، درست
خوانده شود. لذا در همين فضاي مجازي، امكاناتي فراهم شده كه هر شاعري به راحتي
ميتواند «پادكست» صداي خود را و شعرخوانياش را در دسترس مخاطبان قرار دهد و شعر
خود را آنطور كه ميخواهد معرفي كند.
بيشك همهي اينها ميتواند كمك بزرگي
باشد براي شعر، اين مهمترين رسانهي فرهنگ ما تا فاصله نيفتد ميان شاعر و
مردم.