نقشه ها را ورق بزن و مرا سرزمینی بدون مرز بخوان
دسته ی غاز های وحشی را از لب پشت بام ها بپران
کشتی ام صفحه ای مچاله شده کشتی ام کاغذیست دریا باش
ملوان ها یکی یکی رفتند ملوان های پیر و سرگردان
بوی باروت و خون گرفته تنم با صدای گلوله می خوابم
هسته ی تلخ جنگ را تف کن پدرم را به خانه برگردان
مادرم سهمش از زبان" چشم" است چشم ها را دوباره باید شست
خسته ام از زبان مادری ام که صدا می زند مرا ایران
برده ام برده ای که می خواهد با صدای بلند گریه کند
پرچم کشور مرا بردار آسمان را به جای آن بنشان