اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 57
بازدید امروز: 236
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 236
بازدید این ماه: 236
بازدید کل: 14863143
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



شعرها شب راعمودی مداد ها افقی می کشند

شعرها شب راعمودی
مداد ها  افقی می کشند        

نگاه  تاویلی و تحلیلی  به کتاب مدادها شب را افقی می کشند
سید زبیده حسینی ( چاپ اول 91 ناشر :هنر رسانه اردیبهشت )

 

 وقتی برای اولین بار کتابی از یک شاعر می خوانی می توانی بی هیچ سابقه و مقایسه استقرایی مستقیم و بی واسطه به سراغ شعر ها یش بروی .مثل دیدن یک چشمنداز که تابه حال در آن پا نگذاشتی .در نتیجه مخاطب با خوانشی مستقیم و بی توقع همطراز متن می شود .
کتاب مدادها شب را افقی می کشند ، حتی در عنوان خود ادعای آوانگاری را بازتاب می دهد .کتاب در سه فصل نوشته شده است .من خانوم حسینی را از فصل سوم این دفتر شناختم .( از طریق وبلاگ ) برای همین  از همان ابتدا با شاعری بالغ مواجه شدم .اما  در این نوشتار سعی کردم تا نگاهی به دو فصل  اول و دوم  کتاب بیاندازم چرا که فصل سوم مرحله دیگری از شاعرانگی ایشان است که ذهن و زبان به تجربه های انتزاعی تر از شاعرانگی می رسند که باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت .
اما حقیقت خانوم زبیده حسینی هنوز نمی تواند شاعرانگی فصل سوم باشد چرا که شاعر در  نیمه راه تطابق فرم و اندیشگی بسر می برد .این عبارت تنها مخاطب را در مسیر توقع های  تازه ای قرار می دهد . توان انرژیک در ارائه گزاره ها و تصاویر بکر و روان و رفتن به سوی صمیمی ابژه های اکتشافی ، جهان شعر ی اش را در مسیر خلاقیت لاینقطع قرار می دهد .مسیر پایان ناپذیری که شعر پی در پی مجرا های تجربه ناشده اش را پی می گیرد .بی انصافی ست که اگر بگوییم که دو فصل اول پیش شاعرانگی فصل سوم است در دو فصل اول ایجاز در تصاویر با برانگیخته گی های ناگهانی ، شعر را انباشته از المان های رمانتیک و واکنش های دفاعی و تهاجمی و حسی کرده است .

به دنیا آمده ام / دنیا به من نمی آِید /مادر / حتم دارم ویار  تو ابر های جهان بود / که این گونه هر صبح بارانی ام / هر عصر بارانی

این آخرین شعر درخشان فصل دوم است شعری  که می توانست در اول کتاب به عنوان معرفی نامه درج شود .ضرباهنگی برای یک تولد  شورانگیز و مرثیه گون، نوعی بیوگرافی اقلیمی از شاعر.
 اما کتاب با شعر آخرین اتفاق شروع می شود ، شروعی تازه که در زندگی و کلمات با لحنی خودمانی و پاردوکسیکال و مسحور کننده آغاز می شود .

جبری که مرا در چای تو شیرین می کند / تلخ است

همین یک عبارت شاعرانگی را در شاعری نشان می دهد که می خواهد تمام رخ ، جهان اش را با زیر وبم و نوسانات  عاطفی،  با زوایای شکسته و آسیب زا ، با مهارت و انحنایی که خود به تصاویر میدهد ، جهان ناراست اش را در مقابل مان بگذارد .

چمدانی که روزهای مرا می برد /خالی ست /بگذار آخرین اتفاقی باشم / که از شانه های دیوار / فرو می ریزد .

این آخرین اتفاق از مرحله ای که سوژه زندگی را از آن آغاز می کند نوعی دگر دیسی در سپری کردن گذشته و رسیدن به بر نهاد حال .انگار کتاب گسست تازه ای از روایت یک زندگی ست .که شعر آنرا بنا می کند .زنی با خودآگاهی عصیانی که می خواهد دختر تمام رود های جهان باشد .اما این دختر که رگه ای از حس جهان وطن دارد و هویت آرمانی اش را تحریر می کند ، می خواهد قطره قطره ، چکیده شناسه انضمامی و عینی و باورپذیر اش را نشان دهد

قطره ...قطره ات را / در کوزه ریخته ام / دیگر هیچ اقیانوسی / خوابت را نمی بیند

فرکانس عاطفی و طنین روانی شعر های فصل مدادها که تو می شوند ، نشان از دگردیسی مفهومی دارند .که خود و جهان با هم درهم غوطه می خورند .ترکش های متافیزیکی بعضی از تصاویر قرین حدیث نفس های صمیمی و واقعی شده اند .چرا که یک زن در مرحله عصیانی خویش است و ناخود آگاه معذب دیروز ، در امروز اش بی تاب است .و هر شعر پوسته ای از مرحله ای از عمر است که استعاره ها می خواهند آنرا بترکانند .

پیاده رو ها / خطوطم را خیس می کنند /باور کن بال هایم صدای پریدن است

شعر به عنوان درونی ترین کنش آزاد آدمی ، بهتر می تواند لایه های پنهان احساس را در فراگرد های ذهنی به سطح عینی برساند .

دلم که تنگ می شود /بند بند تنم / قطره / قطره خونم / و همه خاطرات تاریک را / بالا می آورم / ببین چه قدر دوستت دارم / از پله های بریده گیسوانم / از روزهای تا خورده دامنم /...ص 15

شاعر در این فاز از اشعارش سعی می کند سیمای دو نبش واقعی – فانتزی اش را در وجه زیباشناسانه و رسانه ای در انظار عمومی قرار دهد .شعر با کارکرد درماتیک اش در روند بازیابی شخصیت تازه اش به نوعی از تکنیک حدیث نفس و ایجاز و صمیمی ، پاره های احساس را می پراکند .
یکی از زیبا ترین جلوه های زنانه مهروزی در بزنگاه بحران زندگی ، این همانی با فرزند است .مادر و کودک .مادر در کنشی روانکاوانه کودک اش را هم در درون ( کودک درون ) و هم در برون کودک واقعی خودش را در صور شعر بازیابی می کند .کودک شعر و کودک واقعی نقطه اتصال اش را به خدا انتزاعی و کلی وصل می کند . زن ، کودک ، خدا در شعر شرقی ترین ستاره از زیبا ترین کارکرد های استعلایی یک پدیده مهر طلبانه است که از مناسبات مادر شاعر و کودک شاعر و خدا ، احساس به سطح گرافیکی – ایدئالیستی فراروی می کند .

...نقاش کوچک من / پنجره نمی خواهم / خدا را بکش / روی دامن شرقی ترین ستاره .  ص18
گرچه در تمام این دفتر ما ناله های زنی را می شنویم که نمی خواهد تسلیم جبر مقدر شود . اوتقدیر شاعرانه را برای مصاف و برپایی حقیقت خود خواسته بنا می کند . خدای او فراتر از یک واگویه منفعلانه درونی ست . یک خدای ابژکتیو است که هم آنرا ازمتن می خواند و هم بر متن وارد می کند . ( نه خدای مجرد و بیگانه از جهان خویش ) خدایی که با تمنای متافیزیکی پای بر جهان فیزیکی می گذارد .

خدا ! / روی تمام دیوارها / خانه ای کشید / رود خانه ای / که ماهی کوچک را /  در سایه های مضاعف / رسوب می کند      ص18 

یکی از بی واسطه ترین برآمد های زنانه احساس را در اجرای گزارش – تدافعی می بینیم واکنشی  مظلومانه را در شعر گفتاری مثل نهیبی بر عصب تاریخ یک تبعیض ضربه می زند.

چه قدر بامن دویده ای / قطار درد های سرخ را ؟ / حماقت زنانه ام / روی پله های سکوت می رقصند / و تو ، / مثل روزهای رفته / کنار دیوارهای بلوغ / پنهان می شوی / دست های من / به روز هایت نمی رسند ./ چنگ می برم / به قانونی / که لبانم را نمی شنود .  ص19

شعر در مرحله خود آگاهی اندوهناک  ، هویت اش را باز می یابد . اعتراف به حماقتی زنانه در پله های سکوت . شاید واگویه ای تکرای و پر بسامد و مرثیه گون د راطواری فمنیستی باشد . اما در لفافه روایت شخصی و انفرادی ، واگویه ای رمانتیکی را بر سر تاریخ مذکر هوار می کشد .
حتی واگویه های سوژه با طبیعت ( دریا ) هم در خط مضمونی همان ناخرسندی های مزمن قرار دارد ، همان عدم تطابق امر آرمانی و امر واقعی .همان اسکزیوفرنیک مرسوم در ذهن که در جریان عادی زندگی  ، قادرش نمی کند انباشته گی روانی اش را تخلیه کند . اما سوژه درتمام محور های همنشینی با طبیعت وکودک و خدا آنرا تقسیم می کند .
یکی از ظرافت های شعر ی شاعر در فصل اول و دوم دستیابی به لحنی ست که توانست  تشخص زنانگی و لحن اعتراضی و تواضع مادرانه را در دربافتی  حسی  ادغام کند . تصاویری با  غلظتی باور پذیر را  گاه با شوخ طبعی زیر جلدی می آمیزد .

زن صدایی ست / که خواب هایت را / بلند / بلند / فکر می کند ./ دهانی ، / که نفست را فکر می کند / نفس می کشد . لبخندی ، / که دروغ های زنده ایت را فکر می کند /  نمی میرد
 ( ص26)

گاه در طرحی شعری  گرافیستی ، احساس کودکانه ای را با وسعتی بهشتی ، رنگ آمیزی می کند . تبادل فانتزی بین مادر و کودک در شعر دامن بهشت :

زنی که روی دامن بهشت / چشم های تورا کشید / نه دروغ قصه های شبانه ست / نه حقیقتی / که با مدادهای رنگی ات سیا هش کنی .. درختی ست / که بر شانه هایش / ستاره  را به آسمان می دوزی  (ص29)

خصلت ارجاعی تصاویر  چنان نیرومند اند که هر ذهن ناآزموده  و غیر حرفه ای را مجاب می کند . شعری  که توقع عام و غیر روشنفکری را بر آورده می کند . خط مفهومی و منبسط و زنانه شعر ، چنان روی مختصات خیالی قرار گرفته که هر مخاطب و خواننده دوستار شعر را به تلاشی مضاعف جهت دریافت شعر نمی کشاند . و میل دوباره و چند باره خوانی ، ناشی از  تحریک طبیعی و کشش و جاذبه های استتیکی است .

درد آن قدر ادامه می گیرد / که از جزر و مدها / دریای خسته ای بسازد ( ص45 )

شعر با تمام جلوه ها ی خیالی و گزاره های کوتاه ، ذهن را گرم و احساس را یکپارچه می کند . و شعاع بلندی از مخاطبین را پوشش می دهد . و این به گمان من نه تعمهیدی شاعرانه که روال تجربی شاعر را در دغدغه های معنایی نشان می دهد . شاعر پیش از هر چیز وسوسه بر ساختن واکنش هایی را دارد که ابراز آن در جامعه مرد سالار کتمان شده بود .یک نوع بازدارندگی و حبس حرف هایی که در حوزه عمومی مغفول مانده بود.صدای مادرانه و کودکانه ای که در بطن روال عادی و تبعیض آمیز د رسایه بود . مداد های شب را افقی می کشند همان صدا های گم نشده ای ست که امروزد ر شعر مدرن زنانه ، هویت اش را از حاشیه به متن می آورد .این دفتر کوششی ست زبانی که هنوز در رسیدن به تکنیک های جدید زبانی تقلا می کند به گونه ای که در فصل سوم زبان درچرخش های نحوی و آرایه  و گزاره های طولانی تر خود را بسط می دهد یعنی تشخص معنایی پروسه زبانی اش در شکلی جدید جابه جا می کند . عبور از مرثیه سرایی و رسیدن به خلق خوی جدیدی از ارجاعات مفهومی که شعر را از چنبره افعال قطعی نجات دهد .این کوششی ست که در فصل سوم تحقق می یابد .ادعای مبارزه و تحول خواهی در نوشتار زنانه باید فرم و لحن و زبان را باهم تحت تاثیر قرار دهد .یکی از شیوه های بر ساختن نوشتار زنانه شعر این است که معنا و فرم همزمان بر ساختار تثبیت شده زبان معیار هجوم آورد . اینکه شعر اساسا تمایلات زنانه و آنیمای انسانی را به نمایش می گذارد از جنبه روانشناختی ، پشتوانه ایست برای این گونه از ادبیات که می رود جغرافیای تعریف شده ای را بسازد .

حواس من / به کلمه ای ست / چسبیده بر لباس هایم / من ! حواس پرت خانه ای هستم / که دختری / با خیال چند گانه رنگ ها / سقفی برایش می کشد ... (ص49)

 

                                                  خسرو بنایی خرداد 91

 






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات