نقدی بر مجموعه داستان
مجموعه داستان چهارمین مجموعه داستان ساعدی است
که در 1345 منتشر میشود . اگر چه در چاپ نخست آن تاریخ 1345 دیده میشود برخی
تاریخ چاپ آن را در 1350 و یا 1356 نیز نوشته اند . با این حال آن چه در این مجموعه
شایان توجه است همان تنوع فضاها اعم از فضای شهر و روستا و گوناگونی مضامین ساعدی
است . شامل سه داستان می شود : « زنبورک خانه » ، « سایه به
سایه » و « آشغالدونی » ؛ که از میان این سه داستان « آشغالدونی » از بقیه خوش
ساختتر ، کاملتر و از لحاظ چینش صحیح عناصر داستان پرداختهتر است . داستان «
آشغالدونی» نیز همانند « گاو » بهدست داریوش مهرجویی تبدیل گردید به یک فیلم
سینمایی با عنوان « دایرهی مینا ». « آشغالدونی » داستان تأثیرگذار و تکان
دهندهای است . ماجرای داستان حول شخصیت پدر و پسری میگردد که در خلال
ولگردیهایشان چهرههای زشتی از سطح شهر را به نمایش میگذارند . تکان دهندهترین
تصاویری که پدر و پسرفقیر و گرسنه و تا حدی چندش آور داستان درون آن قرار میگیرند
، صحنه (setting ) نمایش قاچاق خون انسان
به دست قاچاقچیانی است که ولگردها ، اوباش و متکدیان را از سطح شهر گرد می آورند
تا خون آن ها را بخرند . بار سمبلیک این بخش از داستان آن را برجسته میکند تا بر
کل طرح داستان « آشغالدونی » سایه افکند . موقعیت قاچاقچیانی که خون انسانها را می
مکند تا به گدایی و فلاکت پدر و پسر داستان ساعدی بیفتند ، آشکارا قصد نمادسازی
ساعدی از « مکندگان خون جامعه » در داستانش نشان میدهد . سرانجام پدر بیمار داستان
و آشغالدونی » در بیمارستانی بستری شده و همانجا میماند . پسر جوان پس از آن به
تنهایی وارد تودرتوی شهر « فاسدان » ، « قاچاقچیان » و « تهیدستان » میگردد . او
نیز آرام آرام به هیأت یکی از همین « پا اندازان » و « مفسدان » استحاله می شود و
تلاش میکند با دست زدن به هر کاری پول به دست آورد. حالا نوبت اوست که قاچاق کند ،
ته ماندهی غذای بیمارستان را بفروشد و سرانجام در رذیلانهترین کار برای مأمورین
ساواک خبرچینی و جاسوسی کند . او که روزی قربانی مکندگان خون جامعه بود ، حال خود
جزئی از آن «مکندگان » می گردد. اینک زمان آن رسیده که قربانی ، بدل به شکارچی جدید
شده و وی گرسنگان و مستمندان و متکدیان شهر را برای فروش خونشان بیابد و گرد آورد .
با این همه « پسر جوان » داستان ساعدی در پایان داستان گویا با تلنگری به خود
میآید . او به خاطر تجسسی که برای ساواک میکند از جانب یکی از افراد عادی جامعه –
رانندهی بیمارستان – شناسایی میشود و به شدت کتک می خورد . ضربهی فیزیکی که پسر
جوان از وی دریافت میکند تلنگری به درون اوست . برش پایانی داستان تغییر ضربهی
فیزیکی به ضربه ی روحی را در پسر جوان ، به خواننده القا میکند . ساعدی در داستان
« آشغالدونی » دیگر بار به نقد جامعهای می پردازد که بستر را برای فساد مهیا
میکند . اگر در داستانهای « عزاداران بیل » ناآگاهی و عقب ماندگی اجتماع
، دستاوردی جز فلاکت و درماندگی برای آنها نداشت ، در داستان « آشغالدونی » از
مجموعه ی گور و گهواره ، آنچه به فلاکت می انجامد علاوه بر سادگی و
ناآگاهی ، بستر فسادپرور خود جامعهای است که سران آن تدارک دیده اند . شهر کثیف
ساعدی به آگاهی افرادی چون آن رانندهی بیمارستان نیاز دارد تا به تک تک مفسدان و
فریب خوردگان جامعهی وی تلنگر بزند .
میرعابدینی در کتاب صدسال داستان نویسی
در ایران در خصوص علل و عوامل جرم و جنایت آدمهای این داستان می نویسد « راوی
آشغالدونی ذاتاً شرور نیست ، او به جهانی تباه پرتاب می شود و از وقایعی گذر میکند
که معصومیت اولیهاش را نابود میکنند [...] سقوط تدریجی مرد جوان ، در شرایطی
شرانگیز ، مایهی اصلی داستان است . آشغالدونی ، محیط اوست ، خود اوست که بیزاری از
شکست و نکبت ، به سوی حقیقت زندگی رهنمونش نمیشود ، [ بلکه ] او را به انتخابی
نادرست بر میانگیزد که سراسر زندگیاش را تباه میکند. » .
دو داستان دیگر
مجموعهی ، ارزش و نیرومندی داستان « آشغالدونی » را ندارند
. آن دو داستان اساساً از جنس دیگر داستانهای ساعدی نیستند و خصوصاً در داستان
نخست کمتر از عناصر یا مؤلفههای سبکی ساعدی – همچون رئالیسم و همی یا واقع گرایی
اغراق شدهی او – نشانی مییابیم . داستان دوم مجموعه ، « سایه به سایه » ، همچون «
آشغالدونی » به ولگردان ، معتادان و فرودستان جامعه می پردازد و آشکارا نمادین است
. فضای متراکم از پلیدی و خاکستری رنگی که ساعدی داستان را در آن روایت می کند
بصورت روشنی سمبلیک است . با این حال « سایه به سایه » سیر و روندی متفاوت با
«آشغالدونی » را طی می کند . اگر «پسر جوان» داستان «آشغالدونی» در پلیدی محیط
اطرافش حل می شود و تبدیل به خبرچین سازمان امنیت میگردد ، در داستان « سایه به
سایه » راوی داستان در برابر پستی و تعفن محیط مقاومت به خرج میدهد و تنها ناظر
زشتی هاست . او حتا تلاش مأمور ساواک را برای ساختن جاسوسی از وی ناکام میگذارد .
با این همه هر دو داستان « آشغالدونی » و « سایه به سایه » محصول ساختن یک فضا و
پردازش یک مضمون به دست نویسنده شان هستند .
داستان « زنبورک خانه » در همین
مجموعه ، طرحی شبیه به طرح داستان های چوبک را دارد و بنظر می رسد ساعدی آگاهانه و
یا ناخودآگاه تحت تأثیر داستان ناتورالیستی صادق چوبک به نگاشتن این داستان دست
برده است. بعضی از برش ها و تصاویر داستان « زنبورک خانه » به طرز آشکار و شگفتی
،صحنههای داستان درخشان چوبک ، « چرا دریا توفانی شده بود » ، را به خاطر میآورد
و صحنههای عاطفی پایانی آن داستان را برای مخاطبش تداعی میکند . با این حال «
زنبورک خانه » اگر چه با داستانهای دیگر ساعدی متفاوت است و با توسل به نمایش نوعی
اروتیسم در داستان از پیام های غلیظ اجتماعی و نمایش درد شهرها و روستاها و در کل
نمایش رنج کلیت جامعه به سوی هجو و ریشخند روستاییان و حاشیه نشینان می رود ، اما
نگاه مدرنی دارد . ساعدی مانند نویسندگانی چون محمود دولت آبادی از فرودستان با فخر
و افتخار یاد نمیکند و آنها را در این داستان – و داستانهای دستمایهی حمله و ریشخند خود قرار میدهد ؛ چرا که به گمان او
ناآگاهی آنان می تواند عامل رنج و ناهنجاریهای جامعه به شمار آید . راوی داستان که
بصورت اتفاقی و در نتیجهی عملی انجام شده ، دختر فرودستی را در نکاح خود میبیند و
تن وی را برای ارضای خواهشهای جسم خود مهیا میبیند با کمال بی رحمی – که در
داستان بصورتی شفقت آمیز و مهربانانه جلوه داده شده است – او را مورد تجاوز
قانونی؟ خود قرار می دهد و او – دختر – در داستان ساعدی قطعاً نمادی برای کل
طبقهای است که در آن میزید . نماد فرودستان و حاشیه نشینانی که به زعم برخی از
روشنفکران طبقهی متوسط ، با تراکم ناآگاهی شان فضای خفقان آور و رنجباری را در
جامعه پدید می آورند .در حقیقت تجاوز راوی به دختر ، تجاوز ریشخند آور به طبقهی
ناآگاهی است که وی در آن قرار دارد .