اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 8 ارديبهشت ماه 1403
19 شوال 1445
2024-04-27
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 96
بازدید امروز: 6823
بازدید دیروز: 8986
بازدید این هفته: 6823
بازدید این ماه: 43130
بازدید کل: 14911221
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نگاهی به گذرنامه موقت ماهی آزاد پژمان الماسی نیا

نگاهی به گذرنامه موقت ماهی آزاد پژمان الماسی نیا

رجب بذارافشان

((گذرنامه موقت ماهی آزاد))پنجمین اثر ((پژمان الماسی نیا)) شامل 41 

قطعه شعر سپید در 90 صفحه سال 1390توسط نشر ایلیا چاپ و وارد بازار 

کتاب گردید. 

شعر در هر دوره ای گرایش به معنا داشت، و هنوز... هنوز ما در نقد و

تحلیل (درست یا نادرست) به فکر گشودن ابهام و پیچیدگی، شالوده ی 

متنی، دریافت مفهوم و به نوعی ژرفا و ذهنیت شاعریم. زیرا کنجکاویم 

بدانیم شاعر چه گفت، چطور حرف می زند، چگونه روایت می کند. وقتی 

از چراهایی متن، چگونگی رفتار با واژه، معنادار و معناساز بودن زبان 

سخن می گویم تا حدودی ارزش هنری اثر را در حوزه ی مضمون دنبال و

جستجو می کنیم. اهمیت جنبه های معنایی شعر اگرچه امروزه کاهش 

یافته، اما از بین نرفته است. آنگونه که اهمیت و اولویت دیگر جنبه های 

اثر 

به ساخت های معنایی - محتوایی چربش داشته باشد. 

نگاه مضمون یاب در پی کشف رابطه ها، ایجاد و برقراری ارتباط منطقی و 

ايضا عاطفی میان اجزا و فرم، مترصد نزدیک شدن به ریشه ی اتفاق

است. مضمون با این که نقش اساسی در شعریت اثر دارد، اما کارکرد و 

نحوه ی فرمول بندی آن نزد شاعران متفاوت است. ((الماسی نیا)) در یک 

فضای رئال و عینیت یافته تلاش می کند با شعرهای عاشقانه اجتماعی 

تصویرگر واقعیت باشد. اما گرایش به رمانیزم ادبی باعث شده اغلب

لغزش 

به سمت فضای رمانتیک و احساس گرايانه ((دوستت دارم تا

همیشه ی همین زندگی / هیچ گاه فراموشت نخواهم کرد...)) (ص 19) 

داشته باشد، که بعضا به خلق تصاویر سوررئال و فراعادی می انجامد. از 

یک سو... 

شعرها غالبا تجسمی و تصویرگرا است و شاعر این مساله را 

پنهان نمی کند، بل که وجه القایی و نمادهای مصوری را در نمود یافتگی

لحظات حسی و شاعرانه به تصویر کشیده است. از سویی دیگر... 

((پژمان الماسي نيا)) در توضیح و بازساخت آنچه در گذشته رخ داده به 

اکنون می آید و از ((خیلی وقت پیش)) (ص 7) سخن می گوید: 

نزدیک غروب

خسته از تکرار روزها

در خلوت سفید یک پارک نشسته ام

سپس برای وداع با سفید و سیاهی های روزگار... دو تصویر را کنار هم

می گذارد تا فرق و فاصله میان دو زمان، دو حالت و تغییر یافتگی را نشان 

بدهد. (دو عکس/ 9) 


در گورستان شهر از شتابزدگی بستگان و بجا ماندن چند شاخه گلایول بر

گور... در غم اندوهناک عزیزی (عمویش) حرف می زند. (در غربت / 11) 

فرود آمدگی از اوج و محو شدن در بارش برف... این شعر را به نوعی می 

توان وصیت / نامه تلقی کرد، زیرا شاعر تصور می کند در جایی یا یک 

نقطه 

ی خاص در امتداد کاج ها تمام خواهد شد. اگرچه در این کار و 

همچنین در اکثر شعرها ردّ پای "احمد رضا احمدی" را می توان دید که در

ژرفنای اندیشه ی شاعر رسوخ کرده است. (دیر وقت / 13) 

پس از سه سال از شهرستان به شهرستانی (نامعلوم اما آشنا) سفر 

می کند که یادآور سفر (مرگ) و سفر به گورستان می باشد، بقایا و اثر 

این تصویر و تصور در سکوت خانه و فرسودگی گلدان ها قابل رویت و 

مشاهده است. (پلاک 8 / 6 - 15) 


ارتباط روحی و درونی با معشوقه... شکوه لحظات شیرین و رویایی را با 

یادها و خاطره ها تجدید کرده و باعث حیات بخشی و جاودانگی گذشته 

می شود. (پلان های فراموش شده / 17) 

شاعر دل به سفر می دهد و تن به دریا... و با حسرت از معشوق که کم 

کمک دور و در حال محو شدن است، سخن می گوید. (مسافر آب های 

آرام / 20) 


مکث کوتاهی از پلان های فراموش شده را در این شعر می بینیم. حالت 

نوستالوژی و برون ریز احساس و درونیات شاعر در حوالی زخم های

رویایی و مخاطره آمیز. (زخم های رویا / 22) 

شنیده ها اساس گفتگو و درد دل با کسی شبیه بهار (بهار نارنج) است. 

ظاهرا دلتنگی های شاعر تمامی ندارد. (اقلیما / 26) 

خواست ها و ناخواست های درونی از سوی زبانی که عاشق است و

کلامش حزن انگیز. (از اندوه صدایت / 28) 


مراوده و مکاتبه ی دو دلباخته ی صبور و منتظر که در کمال اشتیاق حتی 

پاکت نامه ی یکدیگر را هرگز باز نمی کنند / نکرده اند. (کانال ماهی / 29) 

ابتدای دهمین نرگس یا دهمین سال آشنایی... حالا از نظر تقویمی

تاریخش مبهم و نامعلوم است. اما دلیل دل سپردگی شاعر ظاهرا در 

فصل بهار مي تواند باشد. (مجاور کارون / 31) 


وعده ی به پایان رسیدن فاصله ها بعد از... نوید به بازگشت و وصال در 

کمال آرامش. ( بعد تابستان / 33) 

تلاقی چشم های حساس و عاشق پیشه (عشق لحظه ای) در لحظه ی 

عبور از کوچه های خیس و باران خورده، در قاب مه آلود پنجره. (از بهشت

می آیم / 35)

انتظار و عدم حضور. زمان را، فصل ها را، زمستان ها را در انتظار "توی 

گودی دست هایم / ها کنی" سپری کردند. (همیشه برف / 37) 

مکانی مشخص اما خیالی و وهم انگیز... در سکوت و دلتنگی های 

پاییزی. (نارنجستان یکم / 39) 

شیفتگی به نشانه های دریایی در موج خیز زمان به یاد دریا (دریا احتمالا

شخصیت است.) خواب دیدن. (بنفشه های کوهی / 40) 


بازگشت به گذشته، تجدید خاطره و میثاق با عزیز از دست رفته ای در 

یک 

عصر پنج شنبه. (روزی روزگاری / 42) 

نامه نگاری و ابراز عشق و علاقه به معشوق دور مانده از منظر نگاه راوی 

در یک صبح اسفند ماه همراه با تن لرزه های زمستانی. (بهار شیراز / 44)

یادواره ای در سوگ هجرت ناباورانه ی زنده یاد ((خسرو شکیبایی)) یکی 

از آرتیست های سینمای ایران در فیلم هامون... پیگیری اخبار و 

گزارشات 

مربوطه. (هامون / 47) 

نوستالوژی رویا گونه ای است واقعا حسرت... امید به آینده، میل به 

طراوت و تمایلات زیستی در حسرت گذشته، در اینجا آرزوی ماندن و 

اشتیاق غوطه وری در معصومیت دوران کودکی رنگ باخته است. (دریای

رویا / 49) 

سر خوش و شادمان از هدیه و موهبتی محفوظ که در عین ناباوری نصیب

شاعر شده است. (16 بهمن / 51) 

شاعر پنجره ی ذهنش را به روی اکنون می گشاید تا یادها و خاطره ها را 

از میان غبار فراموشی بیرون بیاورد، و دوباره مرور کند. با اینحال در این 

شعر با یک توقف و ایستایی تحمیل شده بر راوی مواجه ایم. (پنجره ها / 53) 
تغییر نشانه های آشنا و ملموس در بی زمانی زمان مدار. (آبان / 55) 
بنظر می رسد شاعر داخل تله کابین نشسته و ضمن این که به ابدیت فکر می کند، مشاهدات خود را در فضایی مه گرفته با تخیل و واقعیت همسو و ادغام کرده است. (طعم تلخ سرو / 57) 
روایت روان پریشی شخصیت بیمار و فراموش شده ای که هویتش را از یاد برده / برده اند. (فراموش خانه / 59) 
مسافری که از عطر وجود دیگران احساس زندگی می کند. (بلوار بهشت / 61) 
بیرون پریدن پرنده از سمت کودکی... طبق معمول حس نوستالوژی و جنبه ی ارجاعی شاعر قوی است. (یادبود / 63) 
بیقراری شاعر به دلیل نوعی روان پریشی و کم حافظه گی باعث دوری و از دست دادن معشوق یا قرار دل شده است. (رو به جایی دور / 65) 
وجه خطابی در اکثر شعرها نمود یافته و برجسته است و در این شعر... بعلاوه ی ته مانده ی تفکر "سهراب". (وقتی کولی ها بر گردند / 66) 
تلخي حادثه که بمنزله ی عمق و وسعت فاجعه است حتی به سکوت امکان ابراز تاسف می دهد. در اینجا تعارض موجود بین رعایت سکوت و نام شعر قابل ملاحظه است. (نغمه ی آبی / 68) 
برخی از نام ها و عنوان بندی این مجموعه کاملا مغایر با متن شعری است. البته منطبق با ما به ازای ذهنی شاعر می تواند دارای معنایی ویژه و شخصی باشد. زیرا اغلب شعرها سمت و سویی درونی و عاطفی دارند. (سوم آذر / 70) 
وقتی صبح و روشنای آفتاب کاذب تلقی شود، تکلیف شب و مهتاب، سرما و برودت مشخص است. (صبح کاذب / 72) 
نام شعر سر فصل افسانه گون دارد و در ادبیات شفاهی و فولکور فارسی مورد توجه می باشد. اما شاعر با جایگزینی عناصر مدرن (پرنده ی فلزی که برساخت شعری از احمد رضا احمدی است.) در متن، استفاده ی متفاوت از نام و کارکرد قصص کهن و محاوره ای کرده است. (یکی بود، یکی نبود / 74) 
شعر در خلاء ارتباطی و در یک فضای خیالی و رازناک و سیال می گذرد. البته اشارتی گذرا به فیلم "مسافران" بیضایی را در این شعر می توان حس و دریافت کرد. (مسافران / 76) 
تمایل به ابهام و پیچیدگی به نوبه ی خود فضای بیانی را باز و وسعت می بخشد، اما ذهن خواننده را تخریب می کند. (31 اسفند / 78)
این شعر طرح گونه بریده ای از یک نمای بارانی حول تصمیم مردی به صورت نمایشی در صحنه را نشان می دهد، بی آن که سخنی گفته شود. (فیکس - فریم / 80)
این شعر از دو بخش تشکیل شده است، و احساس امنیت در یک وضعیت عینی و شهودی قرار دارد. (جمعه شب / 81) 
عبور از تونل زمان و به آینده چشم دوختن. در این شرایط حاد خواننده شاید نداند فردا یا لحظه ی بعد چه پیش می آید، ولی شاعر در همیشگی خواب هایش برای فردا؛ آینده ای می سازد رویا گون. (هزار سال بعد / 83) 
شخصیت های محو و سایه وار در خلاء بودن / نبودن در انتظار صدور گذرنامه و هویت یابی... اسیر تنش و تشنج اند. (هر پنج عصر / 85)  
مرور گذشته در زمان حال و وانموده ای تعلیق گونه از حس پرسشگری که واقعا حیرت آور است. (حیران / 86)
بخش اعظم شعرها گزارشی و عطف به ماسبق است. ارجاع به گذشته و توصیف لحظات مخاطره آمیز در زمان حال... سبب تاثیر عاطفی در شاعر شده است. شاعر نمی تواند شیفتگی خود نسبت به گذشته را پنهان کند، بل که شباهت های اکنونی را با متر و معیارهای پیشین می سنجد. به بیان دیگر، ((الماسی نیا)) تلاش می کند داشته ها (که ماحصل تجربه و تخیل است.) را در لحظه ی سرایش با یافته ها (درک و تخیل) در زمان حال ادغام و ساخت مند نماید. اما استحاله و تبدیل شوندگی در هاله ای از ابهام و تصورات دور و دراز تزیین و نمایش داده می شود.
زمان و مکان تابعی از ذهنیت شاعر است که از کجا تا ناکجا امتداد دارد. لذا سمت های موقعیتی در تشریح و توصیف پارادایم های شعر جغرافیای واقعی و مشخصی را به ذهن متبادر نمی کند.
عشق و مرگ انديشي درونمایه ی اصلی شعرها است. میل به طراوت و شادمانی در کنار زوال و نیستی مبتنی بر تناقض و عدم سازش است که سویه های تقابلی را در متن فعال می کند. اما این متناقض نمایی معیار تازه و متفاوتی را می طلبد. با استناد به شالوده و روایت های شعری بنظر می رسد ((الماسی نیا)) شاعر غمگین و نا شادی است که مدام از چیزی رنج می برد. و برای رهایی از این رنجش... با سود جستن از واژگان عاطفی و احساس مند تمام خاطرات و لحظات از دست رفته را از محاق فراموشی در می آورد، و دوباره بازسازی می کند. 
با اين كه كاربست واژگان يكسان و شبيه است، اما نباید از سطرهای درخشان و عمیقی که انرژی لازم به متن متتقل می کنند غافل بود.

آسمان را بیشتر دوست داریم

وقتی می فهمیم با ما نسبت دارد

(ص 24)

بستگان گویا فراموش کردند

همچنان مرگ را جواب می کنی


می ترسم زنده بیرون نیایی از این خانه...

(ص 58)

زمستان

بهار گرگ هاست عزیز من!
(ص 67)

با این که می دانیم

دیگر از شعر هم کاری ساخته نیست
(ص 77)

تا چشم یاری می دهد

فقط سفیدی ست
(ص 87)
تکرار حادثه ای واحد در چند شعر. این تکرار بعضا در صحنه و فضای جدید اتفاق می افتاد. اما تردیدی در همجنس بودن نوع حادثه ها وجود ندارد. مثلا؛ در چند شعر با این که شاعر گذشته را دفن کرده و به گور سپرده است، اما از نظر ذهنی و عاطفی نتوانسته از تاثیر و بازتاب های گذشتگی رها شود. 
مخاطب اصلی شاعر معمولا یک شخصیت پنهان و غیر کنشمند است. از اینرو، دخل و تصرف مستقیم و بی واسطه در روند شعر و جهان اندیشگی شاعر ندارد. اگرچه این "تو"ی مورد اشارات شاعر دلیل شعر است و در پاره ای از موارد راوی و شخصیت به هم نزدیک، و بعضا با ایجاد یک فاصله ی معنادار از یکدیگر دور می شوند. 
در واقع شخصیت های شعری تداعی کننده و روایتگر چهره های مسخ و منفعل در عصر مدرنیته است که جبر اندیشانه در انتظار مطلقیت عذاب و ناکامروایی به سر می برند. 
در ((گذرنامه موقت ماهی آزاد)) روایت های نزدیک و مشابه در یک بستر آشنا و مشترک قرار دارد. مسیر حرکت اشیا و عناصر توامان ذهنی - عینی است، بنحوی که اندیشه و تصورات شاعرانه را در نقطه ای مشخص گره زده و هم پیوند شده اند. اگرچه شاعر برای نشان دادن اشتراک تصویر و مفهوم و اساسا درونمایه ی شعر به فضاهای متفاوت و متضاد می اندیشد، اما رئال و واقعی بودن تصویر و مفهوم مورد تردید است. البته این مربوط به نوع نگریستن شاعر به جهان است. فلسفه ی نگرش شاعر به جهان در ابعاد و لایه های انسانی و واقعیت های اجتماعی می کاود تا فردیت خود را باز یابد، بیان کند. به همین دلیل مسافت ها کم و برداشته می شود، کلام محدود و محصور می شود، تصویر باز و پیچیده می شود، و شعر در عین زمانمند بودن در بی زمانی می گذرد. با این که شاعر در انتقال احساس و اندیشه ی خود موفق عمل کرده است. اما جهان ((الماسی نیا)) جهانی کوچک و قابل دسترس می باشد. 
((الماسی نیا)) برای بیان احساس و اندیشه ی خود از عناصر آشنا و ملموس بهره می گیرد. منتها این عناصر تا زمانی اثر گذار اند که در وضعیت انتقال معنا قرار نگرفته و ساخت مند نشده باشد.
کلاغ 
پر
گنجشک
پر
پژمان
پر...
(ص 9)
حزن و اندوه مرگبار و نفس گیری در این شعر و در سراسر متن کتاب پخش شده است که خواننده را خواسته / ناخواسته وادار به سکوت و تامل می کند. 
عمو
با چند شاخه گلایول
تنها ماند...
(ص 12)
عمیق شدن در یاس و تنهایی فضای سیاه و مالیخویایی به اثر بخشیده که در امتداد رنگ سفید و اشکال روشن هم وضع کننده ی تفکر و جهان اندیشگی شاعر است، و هم ماهیت اشیا و نحوه ی کاربردشان را تثبیت و انتشار می دهد. در واقع اشیا و پدیده ها بر خلاف شفافیت و فیزیک ظاهری در ((گذرنامه موقت ماهی آزاد)) تاریک و سیاه به تصویر کشیده شده اند. 
وقتی که برف می بارد
وقتی که زمین پاکیزه و سفید است
مرا دفن کنید
(ص 14)
گرایش به رنگ سفید، برف و بازتاب های ضمنی و حاشیه ای آن محیط و زمینه ای شفاف، اما پیچیده و سنگینی آفریده است.  بنظر می رسد در پس زمینه ی شعر، نیرویی بیرون از چرخه ی هستی... حریر سفید و یکرنگی را از روی چشمان شاعر برداشته تا کلمات حسی و عاطفی در فضایی خالی و بی حجم خواننده را جذب و باعث تحریک گردد. 
- تنها تو سفیدی
میان سیاهی غریبه ها -
(ص 21)
تناقض موجود بین سفید و سیاه و دوگانگی جهان... ناشی از یک رابطه تعارض آمیز میان اشیا و هستی است. از اینرو، نگاه فلسفی و خردگرایانه به اشیا و هستی در امتداد تخیل و حس شاعرانه نقش می بندد، تقویت می شود. 
تا چشم یاری می دهد
فقط سفیدی ست 
(ص 87) 
رنگ سفید مظهر کثرت است. نشانه ی بُعد خالی اشیا در حجم بی انتهای زمان و مکان. اشارات پیوسته و مکرر به رنگ سفید، نحوه ی ادا و اجرای آن به گونه ای است که انگار مترادف با سیاهی... بل که مطلق سیاهی است.
دورتر که رفتی لکه ای سفید شدی
آن قدر سفید که دیگر نتوانستم ببینمت.
(ص 21) 
اگرچه رنگ سفید در تضاد و ضدیت با رنگ سیاه معنا پیدا می کند. اما در چشم انداز شاعر، رنگ سفید هویت مستقل و فلسفه ی تراژیک همسان و در عین حال جداگانه و غم انگیزی دارد که در عین سپیدی می تواند عامل سیاهی یا سیاه روزی باشد.
چند لکه ی سفید در مه شامگاهی شناور بود
(ص 75)
تمرکز شاعر بر نقطه ای معلوم... نشات گرفته از پیدایش امواج رنگ آمیزی شده ی آواها و صداها در بی نهایت کلمات است. اما ترافیک رنگ روشن و سفید، حکایت از دوگانگی ایماژهای شعری دارد. 
نگاه فلسفی به شعر، و به جهان در پیچش زبانی و پیچیدگی های تصویری فضای تیره و رازناک به شعرها بخشیده است. شاعر، به سبب زیست ویژه ای که دارد نسبت به اتفاق و رخدادهای پیرامونی حساسیت و واکنش نشان می دهد. آمیزش و همزیستی احساس و اندیشه باعث مي شود شاعر شکل تازه ای از زندگی را تجربه و بازسازی کند. از اینرو، ((الماسی نیا)) در اختلاط و آميختگی شعر با فلسفه و بازتاب هاي فلسفي نوعی پیچش و پیچیدگی در زبان (زبان تصویری) شعر به وجود آورده که در عین هنجارمندی و منطق پذیری اجزا، گردش گزاره ها به سمت مضمون و معنا شدن است. 
((طاهره صفارزاده)) در تعریف از شعر گفته است. ((شعر بايد حاصل توازن بين سه اصل: تخيل و انديشه و احساس باشد.)) حالا با تغییراتی که طی این چند دهه در تعریف از شعر به وجود آمده یا متصور است، می شود "زبان" را به عنوان یک عنصر فعال و کنشمند به پارامترهای بالا افزود. ((الماسی نیا)) بی تردید سه اصل کلیدی تخیل و اندیشه و احساس را در متن شعری اجرا و رعایت کرده است. اما توازن میان این سه اصل مورد تردید است.
باقی عمر
با اندوخته ی شادمانی هاش،
یک سبد ستاره و لبخند
و سه انار سرخ
- محفوظ در پاکتی سفید - 
ارمغان تو / بنفشِ شیرینم! 
(ص 51)
نکته ای که با خوانش این مجموعه نظرها را به خود جلب می کند علاوه بر خلق تصاویر و نگاه دور پردازانه، زنجیره ی واژگان مترادف و متضاد، انباشت رنگ ها است. رنگ های الوان و رنگین همچون آبی، بنفش، سرخ، زرد، سبز، و فیلم های تمام رنگی در ((گذرنامه موقت ماهی آزاد)) چشم نواز مي باشد. و همچنین طبیعت و گل و گلزار متنوع و گوناگون نظیر گلایول، شمعدانی، نرگس، بنفشه، شقایق، پامچال، بابونه، یاس، لاله، ریحان، مریم، گل سرخ، گل سیب، شکوفه های گیلاس، عطر اقاقی، بوی بهار نارنج، انار سرخ، شالی زار و... در تزیین فضای کلی اشعار قابل ملاحظه است. 
با یک حساب سر انگشتی تقریبا 26 مرتبه رنگ سفید، 16 مرتبه برف و مشتقات آن در مجموع 42 بار تکرار و استفاده شده اند. جالب این که رنگ سیاه، مرگ و گورستان و واژگان مشابه ی آن در کل - حدودا 11 بار - تکرار  شده که به نسبت کم تر از رنگ های شاد و روشن می باشد. اما با وجود اینهمه تنوع در رنگ، رنگ غالب رنگ سفید است که در یک پروسه ی معنایی تغییر ماهیت داده و فضای سیاه و مه آلودی را خلق و تولید می کند. 
اگرچه ذهنیت شاعر از دایره ی فردیت - اجتماعیت بیرون نیست. اما بعضی اوقات آن نکته سنجی و دقت لازم و شاعرانه در شکل دهی اشیا و تصاویر مشاهده نمی شود. بنظر می رسد اضطراب، دلتنگی ها و دلواپسی های شاعر آنقدر شدت دارد که جایگزین بسیاری از واقعیت ها... از جمله به دلیل روی آوری به رمانیزم و فضای سمبولیک شده است.
ساخت کلی شعرها، در نگاه دوگانه و متعارض شاعر به طبیعت و تجسم بخشی اشیا حول محور کشف لحظات عمیق شاعرانه و القای صورت های انسانی مشهود است. اما شهود و مکاشفه ی درون اجزا از سوی مولف تا خواننده در چرخش می باشد. در پایان با آرزوی توفیق برای شاعر گرامی پژمان الماسی نیا عزیز شعر ((خیلی وقت پیش / ص 7)) را با هم مرور می کنیم. 
نزدیک غروب
خسته از تکرار روزها
در خلوت سفید یک پارک نشسته ام
می دانم این لحظه، کسی یادم نیست
صدایی نیست
عابری نمی گذارد
نیمکت ها،
درختان چیزی نمی گویند
همه جا
طنین تنهایی و
بوی برف تازه

 

رجب بذر افشان






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات