(هانی ملک
زاده)
(یه وقتایی)
یه وقتایی یادت میافتم هنوز
یه وقتا که دنبال من
نیستی
چقد تلخ و شیرینه این لحظه ها
که میخندی ومال من نیستی
هوای تو
پر میکنه کوچه رو
یه لحظه که رد میشی از خاطرم
قسم خورده بودم نخوامت
ولی
هوای تو می افته توی سرم
صدای تو می پیچه توو گوش شهر
گرفتی ازم
لذت خوابم و...
چراغ اتاقت رو خاموش کن
به هم میزنه فکر و اعصابم و
یه
وقتایی یادت میافتم هنوز
میشینم یه گوشه ترک می خورم
هنوزم دارم پشت هم زخم
زخم
از اون صورت با نمک می خورم
دعا کن بتونم تحمل کنم
نبودت رو توو
اوج تنهائیام
یکم سخته طاقت بیارم،ولی
قدم میزنم با خودم راه بیام
شب
و بغض و بارون و دیوونگی
من و یاد دستای تو دس به دس
یه کوچه پر از خاطر خنده
هات
چقد گریه تو این هوا معرکه س
زمین میزنم قلبم و بعد از این
که
آرامشت رو نگیرم ازت
تو خوشبختی و بیخیال همه
دعا کن بتونم بخوابم فقط