اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
سه شنبه ، 11 ارديبهشت ماه 1403
22 شوال 1445
2024-04-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 109
بازدید امروز: 2012
بازدید دیروز: 9525
بازدید این هفته: 14197
بازدید این ماه: 58520
بازدید کل: 14926611
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



اول ادبیات بود یا مخاطب؟


جستاری در زبان و خط از دیرباز تا امروز
اول مرغ بود یا تخم مرغ ,
اول ادبیات بود یا مخاطب؟

 

اگر برگردیم به بررسی تاریخی پیدایش "زبان" , می رسیم به انسان غارنشینی که فهمید برای برقراری  ارتباط می تواند از تارهای صوتی اش استفاده کند.
و این استفاده از تارهای صوتی منجر شدند به خلق آوا ها و این آوا ها در نهایت به کلمات انجامیدند و این کلمات جملات را ساختند و با افزایش پیچیدگی روابط انسانی به مرور زمان , این جملات ساده عمق بیشتری پیدا کردند و اگر در یک بازه تاریخی این روند را به طرف زمان حال دنبال کنیم می بینیم که این عمق در معنا همیشه روند رو به رشد داشته است و بشر از آن زمان تا امروز هرگز در "خلق معنا" به بن بست نرسیده است.
"هنر" بستری است که بشر همیشه از طریق آن با نشانه گرفتن بخشی از مغز که وظیفه کنترل هوش و عواطف را به عهده داشته است , به تاثیرگذار ترین شکل ممکن اقدام به خلق روابط با همنوع کرده است.
در این میان , با توجه به ویژگی خاص ادبیات که برای خلق این ارتباط از واژه ها استفاده می کند , باید بپذیریم که رابطه مخاطب یک اثر "ادبی" با آن , خیلی بیشتر از رابطه یک اثر سمعی یا بصری , در "عمق" شکل می گیرد.

و بشر "خط" را اختراع کرد.... :
به نظر باستان شناسان , اولین اشکال و علائمی که انسان از خود بر جای گذاشته است بر می گردد به 22 هزار سال قبل در غار های "لاسکو" .
بعد از آن در زمانی نزدیک به 17 هزار سال قبل , در تمدن های بین النهرین آثار و علائمی از ترسیم اشکال به دست بشر به دست آمده است.آنطور که مشخص است،  انسانها با کنارهم گذاشتن این تصاویر قصد نوشتن مطلب و جمله ای کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط اندیشه نگار" می گویند. تا کنون بیش از 1500 نمونه از این نوع خط تصویری توسط باستان شناسان شناسایی شده است .
بعد از خط اندیشه نگار , کم کم سر و کله ی حروف الفبا پیدا شد که می توانیم به عنوان بارز ترین نمونه به خط میخی اشاره کنیم.
نخستین کتیبه های این نوع خط , که به عقیده کارشناسان نوعی یادداشت محسوب می شده، شامل طرح گونه هایی ساده جهت نشان دادن شکل اشیا است. بطوریکه در این خط، شکل اشیا نقاشی می شده. مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده . این نوع خط را می توان، اولین نوع خط بشری نام برد .
با گذشت زمان، خط تصویری دیگر برای نمایش اشیا به کار نمی رفت بلکه بر اساس مفهوم متن ، معانی گسترده تری پیدا کرد و تکامل جالبی در حدود 2900 سال قبل از میلاد حاصل شد. انحنای علامتهای تصویری اولیه از بین رفت.
اما نیاکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟ حدود شش هزار سال قبل مردمی که سریعتر از همه جاده تمدن را در می نوردیدند ظاهرا سومری ها و مصری ها بودند که به ترتیب در بین النهرین ( بین دجله و فرات) و دره نیل به سر می بردند، این مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند .
شش هزار سال قبل دهقانهای مصری که مکلف بودند سبدی چند از فراورده غله خود را به تحصیلدار مالیاتی تحویل دهند، تصویر زمخت سبد را بر دیوار کلبه خود می کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که داده بودند علامت می گذاشتند .
بله، نخستین طرز نوشتن بدین صورت بود، یعنی نوشتن با عکس (شکل نگاری)، این شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقریبا همه اقوام ابتدایی از آن استفاده می کردند .

مرغ , ادبیات
به نظر من برای دانستن اینکه بشر اولین بار چه زمانی به "خلق اثر ادبی" رسیده است , باید بدانیم او اولین بار چه زمانی به مرحله ای رسیده که بتوان نامش را "زبان معیار" گذاشت.
می توانیم بپذیریم که زبان معیار با توجه به زنده بودن زبان و سیالیت و انعطاف زیادی که دارد , هرگز در یک مقطع زمانی به صورت ثابت و واضع قابل شناسایی نبوده و نیست و نخواهد بود اما می توانیم با اندکی تقلیل و تخفیف , قائل به این نکته باشیم که رسیدن بشر به زبان معیار , زمانی بوده است که شیب منحنی پیشرفت زبانی او به صفر نزدیک ترین حالت را داشته است.
و زمانی که این شیب به خط مستقیم (شیب صفر) نزدیک شده باشد , روزگاری است که او بیشترین کلمات کاربردی در زبان را به دست آورده و جمله سازی و خلق معنا و خلق عمق در معنا را تجربه می کرده است.
از آنجایی که ابزار های ثبت این پیشرفت های زبانی از قبیل خط , پاپیروس یا هر نوع وسیله و ابزاری که بتواند زبان را مکتوب کند , نسبت به پیدایش خود زبان خیلی جوان تر و متاخر تر هستند و برخی حتی معتقدند چند هزار سال بین این دو فاصله وجود داشته است , ناچاریم تاریخ شروع و "صفر" بحثمان را روی اولین نوشته های کشف شده از بشر قرار دهیم.
و انسان از زبان معیار گریز زد.... :
قطعا روزی که بشر فهمید این نوشته ها در بستر های زبانی , کاربرد های فراتر از انقال حرف های ساده نیز دارند , یکی از بزرگترین انقلاب های ذهنی بشر اتفاق افتاده است. روزی که بشر فهمید می توان از این کلمات استفاده هایی بیشتر از ثبت وقایع دربار ها , جنگ ها و تمجید از پادشاهان نمود , یک نقطه عطف در منحنی پیشرفت زبانی بشر به حساب می آید.
تا جایی که نگارنده تحقیق کرده است , تاریخ دقیقی از پیدایش اولین گریز بشر از زبان معیار و خلق اولین آثار ادبی وجود ندارد اما چنانچه به صحت کتاب هایی مثل "سینوهه" اعتماد داشته باشیم می توانیم برای دانستن اینکه بشر از چه زمانی شروع به داستان نویسی کرده است , به رقمی بین 4 الی 5 هزار سال قبل برسیم.
پاپیروس های کشف شده از مصر باستان این تاریخ را به ما می دهند. این پاپیروس ها اولین آثار به دست آمده هستند که فارغ از محتوا , ثابت می کنند بشر در آن زمان از کلمات استفاده های روایی می کرده است و دست به خلق" روایت" زده است و بشری که دست به خلق روایت زده باشد , اولین بشری است که از زبان معیار و واقع گرا و گزارشی و مستند آن روز گریز زده و موفق به خلق یک "اثر هنری ادبی" شده است.
به نظر من و بر اساس شماهد موجود , از زمان رسیدن بشر به نوعی از نوشتار که به آن "شعر" می گوییم , بیشتر از یک هزاره نمی گذرد. در این میان تفاوت چندانی از نظر زمانی بین انسان بین النهرین با انسان اروپایی و آفریقایی و قاره آمریکا وجود ندار زیرا در این بازه زمانی هر چهار گروه به مرحله ای از زبان رسیده بودند که من آن را "شیب نزدیک به صفر منحنی زبان" می نامم. اما قطعا بشر بین النهرین , در خلق روابط و عمق دهی به آن , جلوتر از بقیه بوده است چون قدمت تمدن و سابقه برقراری روابط انسانی در این منطقه بیشتر بوده است.
تخم مرغ , مخاطب:
شاید واضح به نظر بیاید اگر ادعا کنیم که در ابتدا , اول یک اثر ادبی خلق و پس از آن , مخاطبان آن اثر ادبی ایجاد شدند.
و البته شاید گزینه دیگری نیز وجود داشت باشد و به نظر من آن گزینه این است که خالق آن اثر ادبی , قبل از خلق , اولین مخاطب آن اثر بوده است و بر این اساس می توانیم ادعا کنیم که مخاطب اثر ادبی زودتر از خودش متولد می شود زیرا قبل از پیاده سازی مکنونات ذهنی خود روی کاغذ , با آنها برخورد می کند. بلافاصله پس از خلقشان.
شاید سئوال کنیم که عبارت "بلافاصله پس از خلقشان" این ادعا را رد می کند و شاید بپرسید : (( اگر مواجه شدن ذهنی یک نویسنده با اثرش , او را تبدیل به مخاطب می کند پس خلق ذهنی قبل از نوشتار- آن اثر نیز او را تبدیل به مولف خواهد کرد و با این منطق باز هم مولف از مخاطب جلوتر است)) ...
در پاسخ به این ایراد , ضمن اینکه می توانیم تا حدودی آن را بپذیریم باید باز هم به این نکته توجه نشان بدهیم که یک اثر ادبی تا زمانی که مکتوب نشده باشد تنها یک اثر هنری است , اما پس از مکتوب شدن می تواند "اثر هنری ادبی" باشد.و البته دسته بسیار زیادی از فعالان ادبی امروز , قائل به این نظر نیستند و شکل گیری در ذهن را برای اطلاق لفظ"ادبی" کافی می دانند.
بحث تقدم یا تاخر پیدایش مولف و مخاطب در ادبیات , از بحث هایی است که علاوه بر ریشه های تاریخی که دارد ممکن است هرگز به نتیجه نرسد اما دانستن و درک ابعاد رابطه مولف و مخاطب همیشه از دغدغه های اصلی در ادبیات بوده است.
اینکه در روند رو به رشد ادبیات این مولفان بوده اند که فارغ از در نظر گرفتن سلیقه مخاطبان اقدام به خلق آثار ادبی کرده اند تا مخاطبان را با ذائقه خود هماهنگ کرده و به جلو حرکت دهند , یا اینکه مخاطبان بوده اند که با اهمیت دادن یا ندادن به آثار هنری مولفان را مجبور به ادامه یا طرد ژانر ها و سبک ها نموده اند  نیز از دغدغههای همیشگی ادبیات بوده است اما به نظر من امروز با توجه به پیشرفت و وسعت علوم نظری (و ادبیات به عنوان مادر و سر منشا این علوم)پرداختن به این بحث , به اندازه درک زیبایی موجود در رابطه فعلی مولف و مخاطب , لذت بخش نیست.
قطعا در علوم نظری می توانیم گزار های متناقض داشته باشیم که هر دو صحیح به نظر بیایند و این ویژگی از اصلی ترین ویژگی هایی است که علوم نظری را از علوم غیر نظری , تمیز می دهد.

 

امیر سنجوری - 1391






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات