)آب
دريا
باد هاي سرد را باخود مي آورد
وتو
سايه ات را
فنجاني قهوه مي خوريم
آب ها در خانه مان رفتآمد ميكنند
كنارم پهلو ميگيري
سايه ات به پايم مي افتد
راه مي روي
بزرگتر مي
شود
شب چه به روزمان آورده
كه
بين زمين وآسمان
تاب مي خوري
چارپايه افتاده است
سايه ات تاب مي خورد
جلو
عقب
جلو
عقب
كودكي بر ميگردد
تاب مي خورم
تاب مي خوريم
تاب نمي آورم
چارپايه را برمي دارم
واز صورتت رنگ سايه ات را
شب چه به روزمان آورده
كه از
سايه مان هم مي ترسيم
برگي كه مي افتد
وقطره هايي
كه فاصله افتادنشان
اگر به تاخير مي افتاد
چك
چك
چك
وقطره ها....
آب ها
درد
را با خود مي آورند