1
دل غمگین سوسک در حمام
فکر حمام داغ در سر یخ
ضد هم بودم دو جفت خدا
طعم یخ در بهشت در دوزخ
من ولی چشم بسته افتادم
عکس انداخت بعد " هندونه"
هر چه دیوار از تو دورم کرد
مرگ بر شاه ، شاه وارونه
بحث برجسته ی سر اندام
زن بی تاب خون به جوش شدن
کشف یک جور چادر ملی
و رضا خان چکمه پوش شدن
" قد و قامت"، معلم دینی
درس می داد از تو قرآن را
ولی از پشت چادر عربی
حدس می زد کشاله ی ران را
من شکنجه شدم به خاطر چی؟
تو ولی بین بازجویی ها...
مخفیانه شعار و فحش شدم
توی دیوار دستشویی ها
روس آمد که انگلیسی ها
به قطار نرفته شان برسند
یوسف پیش گو! کدامین چاه
کارگرهای به نفتشان برسند؟!
خسته ام از تو ، حوض خانه ات ، از
مزه ی تلخ یک خزه بودن
ـ ماهی گیر کرده در قلاب ـ
طعم یک چیز خون مزه بودن
تخم ریزی چند تا حشره
وسط کارگاه نجاری
در و تخته شدیم ظاهراً از
باز بسته شدن به ناچاری
پری خیس! درک می کنمت:
« آه تنهایی ، آه تنهایی»
قایق کاغذیت آب شد از
گریه ی چند دزد دریایی
مثل یک خط چشم می باید
بعد گریه ادامه ام بدهی
بروی پستخانه ،حتمن به
اسم یک "سوسک" نامه ام بدهی
2
که کرم بودن و ازمیوه سیر برگشتن
و از بزرگ شدن ها حقیر برگشتن
به توپ ، تانک ، مسلسل ، به انقلاب زدن
و دور آزادی را اسیر برگشتن
گلوله ی مَشقی ، زخم واقعی در " game "
و از برنده شدن سر به زیر برگشتن
چه سرنوشت عجیبی ست شاخه های جوان
تبر شدن به درختان پیر برگشتن
که کوه یخ شدن و خانه های اسکیمو
به ناشناخته ی گرمسیر برگشتن
* * *
کتاب غ/ قصه شدن ،دیر تر تمام شدن
که صبح شاه شدن ، شب فقیر برگشتن
که کفش های تو را بی اجازه پوشیدن
به قلب شب زدن و صبح دیر برگشتن
و قبل خواب به پیشانی تو بوسه زدن
شبیه پلک به چشمان تیره برگشتن
* * *
ستاره گفت : " چه روزی" و غصه می خورد از
به این شب ظلمانی قیر برگشتن