روجا چمنکار
به تق تق نگرانی به در
به در
به پنجره
به دیوار خیره میشود
به سمتی که تو رفتهای
که ترشحات شیریرنگ شعر آمده
پاشیده روی تخت
به پاشیدهگی خیره میشود
پاشیدن خندههای دارچینیات
با خلالهای نازک پسته و بادام
زعفران
برنج
ادویه
خرما
به لیست خرید خیره میشود
به شعلههای شهودیفامِ گاز
به شیرِ بازِ آب
به دریای قلابی
گیر کرده توی قلابِ قاب
به قابِ روی دیوار خیره میشود
به دلی که پشت در شور میزند
به شوریدهگی
آش
شله زرد
به همزدن
همزدهگی
از هم پاشیدهگی
به ریختوپاش خیره میشود
به تق تق دکمهها
به رنگ گُلبهی
به دقایق پایانی لباس بر تنش خیره میشود
به خانهی شلختهی سنگین
بر پوست نازکِ حلزونیاش دست میکشد
به خون که میرود
به صدای پشتِ در که میرود
به آب که میرود
به خواب
به تار عنکبوت
با درود
به تاریکی
به تار
تیره
تار
خیره ... .