اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 31 فروردين ماه 1403
11 شوال 1445
2024-04-19
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 50
بازدید امروز: 7426
بازدید دیروز: 17873
بازدید این هفته: 56166
بازدید این ماه: 287660
بازدید کل: 14862775
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نگاهی به "منظومه ی مردگان " اثر آرش منصور گرگانی


مهدی حسین زاده


به نام خدا

این جا یک اتاق  داریم که مرکز همه ی گسل هاست !
 
نگاهی به "منظومه ی مردگان " اثر آرش منصور گرگانی

"زمان در ساعت مچی لمس نمی شود" این گزاره در یکی از شعر های شاعر خود تعریف و باز نمایی کلیت اجرایی شعر های این مجموعه است جایی که بستر زبان و تصویر شعر در حرکتی سیال ،"زمان" و مکان  را در می نوردد و از این رو شعر او تابع تنها خود است و این خود مرجعیت  به شاخص "اجرایی " او در سیر خوانش متن بدل می گردد. دیالکتیک نوشتار  این کتاب بر  "جریان سیال" ذهن استوار است و در خلال این حرکت "زبان" چون بستری پر کشش تمام المان های متنی را از آن خود می کند. شعر آرش منصور گرگانی شعری سرنده و سیال در زبان است . تمهیدات شعر او پایبند چرخه ی زبانی شاعر و سیطره ی نگاه شاعر در متن و حوزه های تصویری و مکانی بسیاری در شعر را احضار و معنا ها را در این سیر نوشتار افاده می کنند. دریچه ی نگاه شاعر بر تصاویر، مکان ها، مفاهیم و غیره سر می خورد و در این اثنا هر چه که باید  را در خود می خواند و روایت می کند.

روایت
 
روایت در شعر آرش منصور گرگانی بر پایه ی  گسست ، تر کیب و تناظر المان های متنی جایی که عناصر و سوژه ها در بستری سیال می نشینند اجرا می گردد . شعر او در هیچ نقطه ای متمرکز نمی شود و روایت، سیال و سرنده است . "روایت خطی" در آن جایی ندارد و به گونه ای می توان گفت شعر او شعری" ضد روایت " و در عین حال روایی ست . روایی از آن رو که در بستر و جهان شعری ای که او تعریف می کند روایت جای می گیرد نه مدیون  سیر خطی داستان و نه پیرو  پلاتی از پیش تعیین شده  است اما با همه ی این اوصاف شعری مستقل از یک بافتار زبانی پر حجم و پر تصویر ، که گزاره های شاعرانه در خدمت خلق و بسط تصاویر عمل می کنند: (می خواستم بگویم چشم های پدرم آبی ست / دریا نزدیکی خانه ی ما سکونتی ویران دارد. / می خواستم بگویم سکوت شب های من / موج موج تا سرنگ و سنگ می شکند) . شهود وارگی ها  و "تنی" همه جا حاضر در سطر های متن او چون شریان های خونی به اندام ها و بافت های  متن رخنه می کنند و آنها را به واسطه ی حضور  شاعر در متن زنده می نمایند. "راوی" شعر منصور گرگانی  خود شاعر است  در کلیت شعر ها تنها یک نفر است که دارد شعر را روایت می کند و در کلیت روایی او یک "من"و یک "تو" یی حضور دارد که اولی : "من" حضور پررنگ و کنشگری دارد و "تو" که توامان نقش "من"- "معشوق" _ "شهر" – "جهان" و .... را برعهده دارد هرلحظه رنگ عوض کرده و نقش های تازه تری می گیرد. سیر روایت متن حرکت از "من" و روایتی برای "تو" ست که امتزاج همه ی این ها خود "شاعر" است که سیری دیا لوگ گونه با خویش و در عین حال مونو گ گونه با خویشتن شعری خویش برقرار می کند. این نکته از بدل شدن متن به سیری یکنواخت و ملال آور جلوگیری کرده ، طراوت را چاشنی زبان خود می کند.
 
زمان  و مکان روایت  در شعر
 
گرچه شعر آرش منصور گرگانی اشارات به زمان های متعدد در متن او دارد و نیز مکان های بسیار و از طریق "نام" مکان ها افاده های خاصی را در متن مورد نظر قرار می دهد اما مکان در شعر او جایگاه ویژه ی تاریخ مندی و تمرکز بر اتفاقی ویژه را هدف قرار نمی دهد بلکه با سرعت تنها به آن اشاره کرده در بافتار متن خود از آن مصادره ی شعری می کند (منظور اینکه مکان ها و رویداد های خاص تنها برای نشان دادن خود در متن او نمی آیند بلکه بیشتر در خدمت متنیت شعر اویند تا برای باز گو کردن روایت  و اتفاقی خاص که تمرکز برآن رویداد خاص را طلب کند) :
( انسولین در رگ های پدرم جریان دارد / تمام استالین را به کتاب ها می کشاند ) / (...همراه گلوله ها و / گورستان ها و / مردگان بی نام و /سربازان و/کنسرو های سازمان ملل و/ قحطی می آید / راستش ، عفونت کرده ملکه ی من / آب آورده چشم های مروارید)یا در این بند ها : (بدرود فرشتگان عزا دار بنادر جنوب / نفت را از آرواره هاتان استخراج کردند/ به تماشاخانه ای در مثلث استواآوردند / و متخصصان تاریخ ، پلورا لیسم /، جانور شناسی و باز یافت سطل زبا له ها / تمام ذکاوت عریان جهان سوم را در آن کتمان کردند / بدرود عاشقانه های عقیم / تشکیلات تو لید مثل / مر غ دانی های صد سال فرا موش شده / نگهبان با عطر تریاک به سقط جمعی جوجه ها خیره می ماند/ بدرود کاغذ های میلیونی آمار ، تشویق ، انقراض، جریمه / من کمربند ایمنی ام / هیجان زده و مدفون ، در ختان سیب سوخته را می شمارم / معلق روی پل های هوایی / و معلق بین سرم ها و تزریق ها)/یا در این شعر: (بر ماسه های شمالی / پای خلیج فارس / فقط یک جزیره مانده که پس نمی فرستدمان / در جلبگ ها و مر جان ها نگه مان می دارد) یا در این سطر ها از شعر "آقای کلاغ" :(روی نیمکت های مشروطه نشسته ام / آقای کلاغ !/ که از فال های مقدرم فرار کنم/ و ثانیه ثانیه اتفاقی در من است/ دختر گیس ها را فراموش کرده ام/ بلوغ در گهواره تکان می خورد) که در آن ها مکان ها بیشتر از آنکه وامدار قبض  و بسط تاریخی خود باشند  در خدمت حوزه های زبانی و متنی اثرند .

زبان شعر

زبان شعر منصور گرگانی در "منظومه ی مردگان " زبانی دارای موسیقی و ریتم مناسبی ست به تناسب متن ها از گزاره های کوتاه و بلند استفاده می کند . ریتم زبانی متنوع و تقطیع ها  به جا استفاده شده است . فعل ها پر تعداد و زمان غالب بر متن حال ساده و مضارع استمراری ست  که به دیداری تر و کنشمند شدن تصاویر کمک شایانی می کند. شکستن نحو ها کمتر به چشم می خورد و بیشتر بر بستر آشنا زدایی در عرض گزاره ها حرکت می کند . در سیر خوانش متن او به رگه هایی از شعر هفتاد در برخی گزاره ها و نیز نزدیکی هایی گاهآ پررنگ از زبان و تکنیک "تیرداد نصری " و نیز "بیژن نجدی" در برخی شعر ها بر می خوریم اما شایان ذکر است که این امر شاکله ی اصلی زبان او را دراکثریت شعرها در بر نمی گیرد و کلیت اثر بیشتر استوار به منش یکه ی خود است تا شعر دیگران . اما گاهآ توارد هایی از متون دیگر و شعر های پیش از خود را نیز در بر می گیرد که در نگاهی بینامتنی  قابل جستجو و رد یابی ست . "زبان" شعری آرش منصور گرگانی زبانی "گفتاری _کلامی " ست : شعر او در خلال کلام شاعر پی ریخته می شود و ستون های اصلی آن بر پایه ی  کلام شاعر استوار است . اگر لحظه ای شاعر سکوت کند شعر از حرکت باز می ایستد و خواننده نمی تواند تصویر ها و کلام او را ادامه دهد. از این رو خلاقیت شاعر  در سطر ها هویداست وکنش و  لغزندگی زبانی او تنها چیزی ست که شعر را به جنبش و حرکت وا می دارد. .بین  دفتر اول : (خلوت مهتابی های سوخته) تا دفتر دوم :(منظومه ی مردگان)  چرخش زبانی و تمهیداتی فراتر از آنچه در کلیت آثار می خوانیم مشاهده نمی شود ،جز در دو شعر پایانی دفتر اول  (سرگردانی 1و2)که به فراخور سوژه زبان متفاوت شده و تغییر می کند : (مستی از سرم می پرد یونس!/سرم سنگین سرم ها و سرم ها می سرد./ برد آیا همین جاده را ه به جایی که کمر خم کنی دره ای از من خم شود؟/ ای که رنگ چشم هات مس و  ترانه هات سودای بی کسی !)/ (می افسرد گل بی نام این همه که از سفر کردنت صبوری نمی داند و بعد..../سر به تنش نیست و می نویسد سر به تن زدن کار هر کسی نیست و ش/ ش / شکایت پیش پیر مغان کی توان رفت جاده هموار پای ما نبود )

تکنیک ها

یکی از المان های مهم شعر گرگانی در به کار گیری" مفاهیم" و" تصاویر"نهفته است که در راس کنش اجرایی اوقرار گرفته ، به سوژه ی شاعر، در اجرا بدل می شودمانند نقش "کلمات " در این گزاره ها :(وقتی کلمات از دهان تو بوی نا گرفتند/ رنگ گچ شدند/ زغال شدند/ دفن شدند/ استخراج شدند/ با لوله های فلزی مرطوب به پالایشگاه ها فرستاده شدند...) یا نقش "دوزخ" در این سطر ها :(دوزخ تا زق زق کردن پاهام هم می آید/ همراه خیابان ها و دره ها و سیم خار دار ها/ همراه گلوله و / گورستان و / سربازان و / کنسرو های سازمان ملل و / قحطی می آید) که در بسیار از متن ها از این تکنیک در نوع اجرا و روایت زبانی شعرش بهره می جوید و در بسیاری دیگر شیوه ای رها و آزادانه تر در حرکت روی تصاویر ، مکان ها و ....دارد . ساختار شعر او تلفیقی از تصاویر عینی و ذهنی ست و جهانی سورئال  بدون محدودیت  پیش روی شاعر قرار می دهد تا او  حرکت های آزادانه تری در افاده های معنا و نیز بسیط تر کردن مانور خود در شعر داشته باشد .شعری که در روند آفرینش خود با سیالیت عین و ذهن پیوندی ناگسستنی دارد.

تم اجرایی شعر
شعر منصور گرگانی شعری مرگ اندیش و نوسان در رفت و آمد بین جهان زندگان و مردگان است . شعر او روایت زندگی مدرن و شهری امروزی ست که در آن جایگاه انسان در نوسانات و عدم قطعیت ها و فرسایشی مدام غوطه می خورد :(وتو / روی هر خطی سلاخی شده ای / در هر جمله ای بوی تعفن توست / تعفن ثبت نشده ات / برگرد !/ این سراب به گردن تو حق دارد / که در جمله جمله های تو / پی جنازه ای رسمی می گردد) و نیز در عین حال شعری معترض و منتقد است که جهان را به چالش فرا می خواند :(تصاویر هرج و مرج طلبند / اصوات ، استفراغ جهانند / به کلمه فکر می کنم فقط / و سرم ها ،قطره قطره هذیان را در رگ هام پرت می کنند / به کلمه فکر می کنم فقط / به تهران / به بهشت و دوزخ / وقتی دیواری از هم جدا نمی کندشان ) چشم انداز شعرها  چشم اندازی آخر الزمانی ست که چون منظومه ای بلند آنات و لحظه های زندگی را از دریچه ی چشم خود باز آفرینی می کند ؛ جهانی که چندان مکان مطلوبی برای زیست انسان نیست و در همین روند به تهران پایتخت و اتصالش به روند جهانی نیز نظر دوخته ، متن را از وجوه مختلف و متفاوتی دچار سر گیجه و ازدهام موجود در زندگی فرامتن اثر می کند ؛ سرگیجه ای که عنصر حیاتی و مبتلا به عصر حاضر است و شاعر خود و متن و خواننده را نیز به"یاد آوری"و نیز "فراموشی" این همه دعوت می کند : (یک بار به تو گفتم بالا تر از سرسام ترس هایم یادم می آید / به تو گفتم یادم نمی آید آخرین بار کی و / صدایی مثل سوار کاری / سایه شد در یورتمه ی عصر و شب پنج شنبه / یک بار گفتم سنگ روی فراموشی هایم کشیدم / که خاطره بازی کنم با مستی هات / خیابان به خیابان پیر شدم / که عصیان را بر کف دست / بگیرم و تماشا کنم )
شعر آرش گرگانی پیش از همه چیز وامدار جهانی ست که "خود" پی ریخته بیش از تمام اتفاقات ، حوادث و چیدمانی که جامعه ی بیرون متن را شکل می دهد استوارو بایسته به جهان یکه و قائم به ذات خود است؛ جهانی که تنها از قوانین و روابط بینامتنی خود با جهان خود پیروی می کند. روابط درون متنی شعر او همانی ست که خوانده می شود. شعر او بستری فراهم می کند که یا خواننده آن را می پذیرد و از این رو وارد ساحت اثر می شود و در زندگی متن شریک می گردد – یا نمی پذیرد و پشت در های متن می ماند.از این رو می توان شاخصه ی سبکی برای متن او در نظر گرفت و صدای متن او را متمایز از دیگر شعر ها نامید. گرچه برخی زیاده روی ها و برخی تطویل کلامی شعر او را دچار خدشه کرده اما با همه ی این اوصاف مجموعه ی "منظومه ی مردگان"
اثری دارای صدا و دارای امضاست . و می توان  در سیری روشمند و رو به جلو به آن نظر دوخت

شعر منظومه ی مردگان
شعر منظومه ی مردگان از این لحاظ که نام مجموعه را نیز یدک می کشد دارای اهمیت می شود. اما در برابر دیگر شعر ها نه دارای وجوه متمایزی ست و نه حتی در حد و اندازه های دیگر شعر ها قرار می گیرد( وشایان ذکر است که ممکن است بر خی جرح و تعدیل های نا خواسته  در این شعر ، از قدرت آن کاسته باشد) اما با همه ی این اوصاف این شعر بلند  آنگونه که باید دارای قدرت نیست و پی در پی با گسست ها و تقطیع های نابه جا و نیز تعویض ناگهانی تصاویر، آن خط آشنا شده ی گرگانی را به خواننده نشان نمی دهد و شعر سردرگم و پا در هواست .
اولین مجموعه ی شاعر "منظومه ی مردگان" دارای ظرفیت های بسیاری ست که می توان روی تک شعر هایش توقف کرد و خوانش های گسترده ای انجام داد اما از حیث نگاه به کلیت اثر ،می توان آن را اتفاقی خوشایند در عرصه ی شعر قلمداد نمود ؛ مجموعه ای که با تمام فراز و نشیب ها  و گاهآ لغزش های اجراییش مجموعه ای خواندنی و قابل اعتناست و به زعم نگارنده می توان کتابی موفق خواند از شاعری که سال هاست می نویسد و شعر و کلمه برایش دغدغه است : شعر او جهان استعاره ها رادوباره سازی می کند استعاره هایی که ما را و  جهان ما را تعریفی دوباره می کنند:( در شهود دوزخ / در قداست کلمات / وساعت های روی سقوط کوک شده/ ثانیه شماری می کنم ....../ همین که توی دوزخ رسمی می سوزی / بوی تعفن می گیری / استعاره ای ست / و من و تو در آینه های استعاره / به کنایه ای فکر می کنیم که رنگ این چشم ها را عوض کند / از اول هم تو دروغ گفتی / حالا تا آخر این قصه ، کلاغ پرانی کن ! / شاید ترانه ای نوشتم برای کتاب هات / شاید سرودی نوشتم / کلمه ای که بوسه را از تو پس نگیرد / شاید .....)

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات