اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 107
بازدید امروز: 574
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 3234
بازدید این ماه: 47557
بازدید کل: 14915648
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نقد تحلیلی بر ریزش مرگ بر منظومه مردگان


              خسرو بنایی

 

کتاب منظومه مردگان با چهل شعر در دو دفتر از میان آنها دو شعر بلند در سال   91از نشر ایلیا منتشر شده است .در یک  نمای کلی شعر با لحنی گفتاری  زبانی ، توانست درشت قامت ترین مفهوم چالش برانگیزتمام تاریخ انسان ، یعنی مرگ  را در بستر عمومی ترین وجه گزارشی و خصوصی ترین جلوه های انتزاعی و ذهنی  را بازتاب دهد وآنرا در دغدغه رواشناسیک زندگی در کلان شهر روایت کند .در این دفتر بسامد نسبتا بالا ی واژگانی مرگ و مترادف های ان در 25سطر  و گورستان 12 سطر دغدغه شاعر را در انتخاب عنوان شعر ترغیب کرده است گرچه واژه فرشته و ملائکه  با بسامد 23بار می توانست عنوان کتاب را تحت تاثیر قرار داده  و هیبت سرد ش را گرم کند  .تا کتاب در جلوه دیداری و بی واسطه ا ش در منظر خوش آیند تری از جاذبه مخاطبان عام شعر  قرار گیرد .

منظومه مردگان نام ریسک پذیری در زمانه واپس رانی مرگ  است آن هم در  دورانی که درتصرف  فراغت دیجیتالی  و سرگرمی و حاکمیت عربده جوی تصویر  است . اما عنوان کتاب  از طرف شاعری جوان  نشان از دغدغه هایی ست که امروز ادبیات مدرن هنوز با ابژه سیال و گنگ و راز آمیز ش ، می خواهد  به روایت دیگری از مرگ  برسد .من فکر می کنم هر شعر می تواند یک امکان و یک دریچه برای کنش های آزاد زبانی  در هزارتوی زندگی و مرگ باشد .اما  برگزیدن  چنین عنوان قطوری این احتمال را می سازد که مخاطبین و  شعاع محدود و خاصی فراهم کند .شعر در فراروی های خیالی در چرخش ها و ظرفیت های زبانی سعی کرده تا مفهوم سوبژکیتو و ذهنی مرگ را عینیت ببخشد و آن را تا سر حد نوعی نگاه آیرونیک  و تلخ زندگی دریک کلان شهر وسعت دهد .

وقتی اشک هات بارانم باشد
پس یعنی هنوز توپ های قسم خورده برای مرگمان را هم به یاد می آورم
و یه یاد می آورم دلخوشی های کوچک مان را
( ص20 )

 

 

 مرگی که  هم در سطخ درونی و هم در سطح افقی زمان نه پنهان و نه فراموش می شود. اما  مرگ در ادراک و تصاویر شعری خود را در رگ و پی استعارها نشان می دهد .پنجره ای می شود که عفونت ش از آن عبور می کند .

سکوت می کند
برای این که عفونت از پنجره عبور می کند
سکوت می کند
برای اینکه سیب به پوسیدگی خودش فکر نمی کند
فکر نمی کند که بعد ها
و بعد ها
کسی به گورستان نامه می نویسد
( ص44)

 

 

    با توجه به حرفه و تخصص شاعر، ما با  توقع پیسکولوژیک و روان کاوانه  به سراغ متن می رویم  .می خواهیم ببنین مرز های واقعیت انضمامی و دانش پوزتیو و علمی و جان و روح آـزاد  شاعر با زبان چه می کند  .از روزمرگی که نامی  مرسوم برای ملالی ژرف را نشان می دهد  این  افسرده گی و روزمرگی  عرفی شده است که در شعر خلوت مهتابی های سوخته   می آید .

زنی که تو را بدرقه می کند سایه ی ترس های توست
زیر فوج فوج فرشتگان تظاهرو مرگ هر روزه مان
که به یاد بیاورم مردانی که دست تکان می دهند برایت
حسرت سال ها را در جیب ها لمس می کنند
که به یاد بیاورم و ببینم این اشک ها مال کسی نیست
و ترس های توست
از کودکی که هرگز متولد نخواهد شد
از کودکانی که هرگز متولد نشد ه اند
مرورمی کنم
(ص13)

در این شعر ترس و مرگ چون مترادف هایی همپوشان می آیند گنگی و عدم وضوح و سایه ها ی ترس .نوعی سرریز ناخواگاه در مواجه روزمره و عینی زندگی با حسرت و نوستالژیا  برانگیخته می شود.گاه نوسانات و مختصات تصویر ها در یک شعرقوس بلند متافیزیکی را در بستر عینی ترین احساس شخصی همنشین می کند .این بده بستان عین و ذهن که در برون ریزی خود را سبک می کند .همیشه ترس در واکنش استعلایی خود را روکش می کند اما در شعر بهانه ص33 هلهله می کنم با باران گزاره های خودانگیخته از خلل باران بیرون می ریزند و ضمیر پنهان با دستاویز باران وضوح می یابد انگار شعر کارکرد توهم ترس خورده را از نهانگاه تاریخی ش بیرون می کشد .

هلهله می کنم با باران
با ناودان ها و سقف های تو که از من دور می شوند
یا گاهی در عکس های سال ها پیش
زنی تاریک پیدا می شود
از دختر عمو های ریزه میزه ام می ترسم
و بعضی اوقات که لبخنی نمی ماند
از سینما جمهوری
یا کافه های این بالا می ترسم
از فرشتگانی که فراز باران ایستاده اند و نگاه مان می کنند ...
(ص33)
در این شعر ترس با شمایل وعناصر مکانی و شهری و متافیزیکی با نوعی مشاهده ناتوریال بیان می شود .در واقع به گمان من در این شعر ترس ، ترس سر خوشانه است .و بیش از آنکه یک عارضه بنیادین روانی باشد یک عکس العمل است .

 

گاه شعر سر راست تر به دال های مرگ  می پردازد در شعربازگشت

و همین که قیامت پشت پنجره نزدیک می شود برزخی است
به رفتگان ات فکر می کنی
به گورستان های بسیار بسیار
و در هر قبر دا نه ای از انار است
( ص22)

انار در فرهنگ اساطیری ما سبب روئینتی اسفندیار شده و در اساطیر یونانی هنگامی که دیونیزوس پسر زئوس به توطئه نامادریش ژونو قطعه قطعه می شود و از خونش درخت انار می روید .  پاردوکس این قطعه در واقع مشروط کردن مرگ به عنوان ابژه مطلق در ورطه هولناک عدم است . و دانه انار همان امید و زندگی در زهدان مرگ است .در همین شعر مرگ مترادف فراموشی می شود.آن هم جلوه دیگری از مرگ دم دستی ست

سوار هر بارانی می شوی
با مرده ات قرار داری
با دختری که پرستو ها از یاد برده اند     .      

در سنت فلسفه غربی انسان هم میرنده است و هم سخن گو به تعبیر هگل هم قوه مرگ دارد وهم قوه زبان آن چه هست نیست و آن چه نیست هست یا به قو ل هاید گر عامل و مامور نیستی ست .اما در جلوه گری های شاعرانه منفییت مرگ  در شیطنت کارتونی  گاه عادی و سرخوشانه می شود . و در غلظت و ترکیب ناباورانه خاکسپاری و عروسی همآغوش می شوند .

خاک سپاری و عروسی همسایه بغلی را می زد زیر بغل
راه  می افتاد لا به لای خیابان ها
ته سیگار جمع می کرد برای  خاله های خمارش
ارغوانی می پوشید
و می نشست همراه گورستان ها و گورستان ها ص
(ص25)

می گویند فرق بین انسان و دیگر موجودات همین واقف بودن انسان به مرگ است هایدگر می گوید انسان در ذات خود همواره در مناسبتی با مرگ وجود دارد ولی موجود ات دیگر نمی میرند بلکه از زیستن باز می ایستند اما در هستی شناسی شاعرانه مرگ فرکانسی نامتقارن در کنش های ذهنی دارد و دائما تلاش می کند که آن را از قطعیت بیاندازد .در شعر تمام یقین و گزاره های قطعی فلسفی به کارکرد شهودی و زبانی فراروی می کند و با التفات به تصاویر واقعی ، شمایل و ورطه محاسبه ناپذیر ش را عینیت می بخشد . ادبیات وبالخص شعر دست استخوانی و سرد  مرگ را به غضروفی نرم و گرم  بدل می کند که در تار و پود زندگی پنهان نیست .این نه نوع مازوخیسمی بی سرانجام که نوعی ظرفیت سازی با زبان در زبان است  که  در وانموده ها با یاد آوری ، ترس اش را با نگاهی پارودیک تخمیر می کند .تا با تقسیم آن به اجزاء کوچکتر ، هیبت مرگ را باور پذیر و رام خود کند .  

منظومه مردگان در واقع کتابی برای آینده گان است  وقتی گذشته خود را می بینند گذشته ناخوداگاه یک  شهر  ، واقعیت  انسانی دیروز  یا  شاعر و  یا رهگذر ی در دهان راه پله ای  .این   دیالوگی  با آینده گان است شعر ی گشوده به آینده که نمی خواهدگذشته اش را از دست بدهد شعر نوعی مقاومت است مقاومت در برابر نیستی با تمام ارکان هستی که از مخفیگاه زبان بیرون می ریزد .شعر تمنا وحسرت زده زندگی ناکرده است . تجربه نیستی در چشم انداز  هستی که نیست می شود تمام لحظه های که چون تصویر روی هم می لغزند و نیست می شوند حال به گذشته ، این تنها جابه جایی و سرگذشت قید ها نیست  که طبع ویرانگر زمان است .نوعی  مرگ اندیشی ست که دست زندگی را  لابه لایش می خواند . و مفهوم سیال و جانداری از  گورستان ها ساخته می شود . در ذهنیت افلاطونی ویژگی انسان در این است که نیمی حیوان و نیمی  خدااست افلاطون در مکلمات فایدون می گوید هر لحظه از زندگی ما ، حتی زمانی که به یک صندلی یا به ستارگان دوردست می نگریم ، پی بردن به نوعی رابطه میان خودمان و مرگ است.   

کمی شیر و شهد زهر آلود بیشتر
کنار شیشه
زن را خط خطی می کند که از ارواح و خیابان رد شود
در هر حال
در دهان راه پله مردگان ات صبح به خیر می گویند
باران است
....
نه نفس می کشی را می نویسم
نه از دیوار به درون می روی را می بینم
تو هر روز در گورستان هات صبحانه می خوری
(ص40)

اگر به تمام گزاره ها و موتیف ها بر ساخته از مرگ را نگاه کنیم به آن مفهوم وارونه بلانشویی که عکس عبارت هایدگر است نزدیک نمی شویم یعنی به فضای که مرگ عدم امکان امکان شود بل با کنش ها و صورتک ها و نماد ها ی مرگ مواجه می شویم در واقع شعر با پرسه گردی پیرامون نیستی ، قوای مشروط هستی انسانی را با مصالح زندگی می سازد.شعر آن کاری را با مرگ می کند که فلسفه با قوای تحلیلی و انتزاعی نمی تواند بکند و به نوعی شکاف بین فلسفه و علم را پر می کند .شعر با دیانت حسی زبان وبا نمایش عینی و اندوهناک تا تلخ نگری و روان پریشی دقایق روزمره مرگ را چون امکانی در امکان زندگی نشان می دهد.

و این ثانیه ، ثانیه
که دست هاش را به سمت سرم دراز کرده ، پر از خواب های بی قواره ی توست
در نامه های قبلی هم ثانیه ها فراموش شده اند
لطفا بنویسید که در ثانیه بیست و سوم قتل عام شده اند
در ثانیه بیست و دوم یکی یکی از گورهاشان رستاخیز شده اند
در ثانیه یک
یکی بود یکی نبود
آسمان کبود کلاغ هایش را در چشم هات دفن می کرد
تاریخ نداشتی و شاعرانه ، یک لیوان بلند شوکران
به افتخار سقراط بازی امروز ...ص109

 

 

 مرگ مشروط و ناخالصی که آغشته به زندگی ست که به آن مرگ تدریجی گفته می شود .شعر با این همانی استعلایی با این مرگ تدریجی با هراس فاخر خود دم خور می شود نوعی تجربه زیستن که انسان مبتلا به مرگ را درمان نخواهد کرد .اما شعر پتانسیل تجربه شخصی عواطف برانگیخته را در ظرفیت زبان می ریزد .شعر مقاومت و آرمان پردازی شخصی از مرگ است که با قرار دادن در سپهر عمومی می خواهد باردیگر در برخورد با افق تجربه های زبانی  دیگر ، به تجربه غیر شخصی از مرگ برسد .تمام این ریاضت کشی های زبانی تعلیق ابژه عدم امکان و ورطه کمیت ناپذیر مرگ  است.و شعر با رفتن به سویه شبه مرگ و زندگی ، کیفیتی زبانی به کمیت انحلال نانپذیر ش می بخشد .در واقع منظومه مردگان در واقع ریاضت و تجربه  زبانی مرگی ست که   به قول بلانشو در زندگی رخنه کرده است .یعنی شعرنه اینکه بخواهد   افق گاه نامه ای و تقویمی مرگ را معکوس کند بلکه حجم و هندسه تهاجمی اش را از متن زندگی بیرون می کشد .تا مرگ را از هیبت مطلق و خوفناک ش بیرون بکشد و ترس و اضطرابش را باورپذیر تر کند .

و صبح ها
که شهرداری بیرون می کشد جنازه های تک تک مان را از پیاد رو
از روبروی ساختمان
می بیند شعر ها
از کیسه زباله ها شنود می شوند .

                                                     ( ص124)







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات