در بال های یک پرنده بر باد می روم و
دسته کلیدت رابا خودم می برم
تا در انتهای دیواری که بالامی رود
بالا می رود
بالا می رود
دروازه ای بسازم
و تو در تن یک ترانه
بر گل های ایوان من
فرود آیی