نادر چگینی
شعر1
بشکن
انارنشسته درگوشه ی ایوان
تاخون ات نریزد
اشتیاق شیرینت پیدا نیست
شعر2
هردودست مشت شده ی
جهان
خالی ست
گل
تق تق کفشی ست
که هرروز از سطرهایم می گذرد
تاملاحفه های سپید
وگاه میان پیراهنم شکوفه می دهد
پوچ
دهان باز خیابانی ست بی عابر
اینسو آنسو ندارد
پا بگذاروبیا
برهنه تر ازاندام انگور
شعر3
می خندی /بخند
کناربرکه های همین قهقهه های توبود
وقتی درآفریقای تن ات برده می دویدم
بازنجیری ازطلا برگردن
کاکاسیاه توشدم.