اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 11 فروردين ماه 1403
21 رمضان 1445
2024-03-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 255
بازدید امروز: 1139
بازدید دیروز: 12701
بازدید این هفته: 1139
بازدید این ماه: 112633
بازدید کل: 14687748
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



به دور قمر



                                 اسماعیل مهران فر

 

 

 

شعر1

 

 

در حرکات این ماده سگ
تلویزیون دست و پای خودش را گم کرده
مدام این شبکه
آن شبکه می کند
حرکاتش مرا کنترل به دست
مرا و دست هایم را متقاعد
حرکاتش مرا ولگرد می کند
می خواهم از دست هایم بلیسد و
آشنایم کند به فنون لیسیدن
که طور قشنگی است
و طور آشنای ما در ابتدای ارتباط
در حرکات اش زنی است
که دورادور می لیسد
تا که مرا می بیند ، نلیس !!!
بلیس بلیس !!!!!
به دور ملائک
به دور قمر
جنگ به چه می گویند
جان مادرت بلیس !!!
دست تو آسانی این استخوان است
و زبان ات مدام ، معنی لیسیدن
دست تو بالاست
در تصویر سرازیر لیس
صاحب این ماده سگ کیست
کیست که در تهیهﯽ این استخوان لیز
آفت افتاده روی زبانم کیست ؟
لیس تو نام آشناست
لیس تو مستاجری است بد حساب
که دهانم را تلخ
که نفس می برد نفسم
و لبم را به لبانت لیس
بلیس و نلیس !!!!
از دست لیس
از دست لی...


شعر 2

 

داشتم زندگی ام را می کردم
عاشقانه و سفت مثل آفریقا
روزگارم کمری بود و سیاه
اما زندگی ام را می کردم
مذهبی و کم پول
فشار آورده بودند اقوام
فشار تاریخی
فشار کاشی های سنتی بر کمرم
که درد داشت
که از خودم و از زمین بلند نشدم داشت
در حین مردنم منهای چشم هام
داشتم زندگی ام را می کردم
آمریکایی و خشن
صحنه داشت زندگیییییم ، یک ساعت و نیم
رگ زده بود زندگییییم ، یک ساعت و نیم
بچه دار شده بودیم در یک ساعت و نیم
ساعتی که نمی چرخید زندگی ام را بکنم
که به هم ریخته بود مرا و از آمریکایی ام دور کرده بود
از سطری که صحنه داشتم و بچه دار می شدم هی دورم کرده بود
داشتم زندگی ام را می کردم
باز مذهبی و کم پول
رفتم و با اولیاءالله یا کریم یا کریم کردم
و با خدای فرضی ام فرض کردم
و استغفرالله ، بلند بلند
شک به صحنه ی بوسه و پشت کردن به همسر دیوانه
چون چند نفر شده بودیم کردیم فقط کردیم
از دامنه ها شروع و ختم به قرآن مجید
به رسول الله
به جان مادرم
که سالی یک بار زندگی کردیم
که از وسطم دوست
کنارم دوست
از بدنم دوست بگیرم و اهدا کنم
مستانه گر بگیرم از مشروب
خودم از دست دهم بگیرم از مشروب
از وطن که مست می کند و صلح می کند
و در فراغت اش جنگ می کند
چه از پشت چه روبرو
داشتم زندگی ام را می کردم
مواظب آقا بودم و مواظب بی همسری ام نزد آقاها
نزد معتمدین محل و
برکات الهی
مواظب بودم
شریف و بزرگوار
با کفشی که به مذهب می گریخت و
به مرجع قانونی
به آنکه نمی گذاشت زندگی ام را بکنم
و مدام مسلمانم می کرد
که اشتباه نکنم
چشم هایم را مسیحی نکنم
تلویزیونم را که مشکل مذهب داشت
و هر نیمه شب زندگی ام را به خطر می انداخت
آمریکایی و خشن
داشتم بهانه هایم را جور می کردم
شب بود
و اولین بارم بود که در احتیاط کامل کشته می شدم
وحشیانه و تمام عیار
خونم را می ریختند و به قدرت نمی رسیدم
درد در کمرم مسلح بود و شرعی بود
شریف و بی پدر
که یکی در میان می کرد و دو تا در میان می کشت
آمریکایی و خشن
داشتم در احتیاط کامل کشته می شدم
اما معطلم می کردند
برای حادثه خیلی وقت می گذاشتند
من که اصراری نداشتم
نشسته بودم و داشتم
زندگی ات را می کردم .

 

شعر 3

 تنها به قصد شوخی با وردست

گوش کن!صدای تو در دوست سلام می کند
صدای تو در حال دلواپسی است
صدای تو در بازار روز
همه چیز می فروشد
مثل ماهی فروشان انزلی
که پایین تنه شان در دریا رشد کرده
صدای تو ارزان تر است
همه چیز را به آتش کشیده
مثل برده فروشان بازارهای عرب
که پایین تنه شان هنوز ایمان نیاورده
گوش کن!!
صدای تو در این شب عزیز
شبیه دو استکانی است
که به هم می خورند و دموکرات اند
درست بالای سر خاورمیانه
که به حدی سر از مدرسه ها در آورده
مدرسه ها را شهید کرده
گوش نمی دهی
گوش دهنده فقط یاغیان دشت مغانند
گوش دهنده فقط لرزه های آدربایجان اند
که از کشورگشایی نادر لرزیده اند
تا که به کشور
بستگی پیدا کنند
که در صورت امکان بزنند و بگیرند
و به اتباع
به یهودی کشان صدایت بفهمانند
که گوش کننده فقط به شیوهﯽ چشمی
به شیوهﯽ دشتی
چوپان و بدون بو
همراه گوسفندانی که فقط
به وقت قربانی گناه دارند طفلکی ها
گوش کن!!
پسران ات در حال آموزش اند
پرتاب نیزه و آموختنی های دود
اینکه در سی و هفت درجه چه می کنند
چه به آذربایجان!؟
پسران ات سرد و گرم
پسران ات سرخ پوست اند
و این همه را به تکاپو انداخته که
چه کسی زحمت این کار را کشیده است
من و محکم گرفتن و درباره اش به کسی گفتن
کشیدن سیفون و نفس کشیدن لاینقطع
فریاد و داد و هوار دختران کولی راه آهن
گوش کن
دختران تو و گرگم به هوای همین شهر
اینها که سرم را به گیج می برند
اینها مرا به گردباد جواد معروفی
استوانه ی محکم در جنگ هشت ساله
چرخیدن و چرخیدن و پنچر ...
گوش کن که خدا چقدر بزرگ است
خدای روزمرگی ام خدای مونث
خدای المپیک و زلزله ی ترک
خدای آفریقایی و سیاه
گوش نکرده بگو
چگونه بگذرم از تحویل سال این همه آدم؟
که گوشت چرخ کرده ی طبیعت اند همه
که شاعرند و آفت شعرند و طرب انگیز
ولشان نکنید همگی شرح حال و احوال اند
همه سرمایه های ورزشی و صنعتی و اجتماعی اند
ترکش به کجاشان گرفت شاعر شدند
احتمال آنکه شام اند
آنکه لقمه ای چرب اند
در چشم هایت شکل گرفته درست است ؟
احتمال مردن و مسری شدن در رختخواب
مردن و فهمیدن از بیست و پنجم به دوم برج
از صدور سینه و از شرح حال مادرم در مورد میراث
از صدور نفت مخدر به جنوب
به بهانهﯽ تشکیل هر چیزی که به حرکت وا می داردم
کشیدن سکان تو در دست هایم
در شلواری که تو می پوشی و این چشم های لعنتی ام
که تو را در بازار روز پیدا کرده و
می خواهد در این شعر
به فروش برساند .

 






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات