اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 10 فروردين ماه 1403
20 رمضان 1445
2024-03-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 255
بازدید امروز: 10135
بازدید دیروز: 13187
بازدید این هفته: 23322
بازدید این ماه: 108928
بازدید کل: 14684043
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نگاهی به کتاب فرم داخلی شنوایی از علی فتحی مقدم


                         

                                خسرو بنایی

 

 

عصیان شنوایی زبان

 

 کتاب فرم داخلی شنوایی چهارمین مجموعه علی فتحی مقدم ، به همت نشر پاریس در دی ماه 91 چاپ شد .این دفتر شامل  یک مقدمه با شماره صفحات جداگانه  و پانزده شعر در 51صفحه می باشد .

پیش از این سه دفتر دیگر شاعر به عناوین : : بعضی گورها از بعضی نام ها وحشت دارند (سال 82) طلسم اشیاء سوخته ( سال 83) شورش علیه بی بی ام بود ( سال 90 ) منتشر شده بود .

...همین است که فرو رفتگی اجسام داغ ، وقتی که  از روح تو عبور می کنند وَ سر ایستادن ندارند وَ همچنان که پاره گی به همراه دارند وَ همچنان که حفره های سوزان با ترشحاتی از حباب های فولادی به جا می گذارند وادارت می کنند به گه خوری بیفتی که اگر زخم نیستند پس چه هستند ؟

اجسام داغ گاهی فریب انسان اند که مثل جمله ای فلسفی دروغ می گویند وَ بافت های تهدید شده انسان را وادار به تجاوزی وحشتناک در ذهن خود می کنند .

اجسام داغ گاهی حواس دریده دیداری اند که با تهدید انسان ، ارضاء وَ سپس خود را غلاف عینیت در ذهن او می کنند وَ قابلیت محو شدگی پیدا نمی کنند مگر اینکه انکار خود شوند ....(بخشی از مقدمه ی کتاب صفحه 2و3)

 

 فرم مقدمه یا مقدمه ای برای فرم  

-------------------------------

 

متفاوت نویسی در علی فتحی مقدم با مقدمه آغاز می شود مقدمه نه سرلوحه شعر که خود فرمی ست که از منظر سوژه ای دل آزار بیان می شود  . اما مقدمه پیش از آنکه بخواهد معرفی نامه یا نوعی پلاتفرم فشرده و فلسفه جزء نگر باشد توالی شهود و یافته ها و ریاضت کشی ها ی زبانی را در خلق اثر نشان می دهد. نوعی تسویه حساب  پالایش یافته ، اما با نگاهی عریان و بی ملاحظه که خود سانسوری زبانی را به ریشخند می گیرد و با زبان به زبان ضربه می زند.

بازنمایی استعاره هایی که ضد ادبیات را در روایتی تهاجمی تخلیه می کند . زبان در متن از کارکرد و منشی رهائی بخش بر خوردار است و چرخش مواج ذهن ، زبان را در التهاب  اکتشافی رها می کند . بیرون کشیدن معنا از متن مقدمه یا بر کشیدن یک دال روشن که مدلولی را متصرف باشد صرفا کاری سهل و ممتنع و خلاصی خود از متن است اما متن خود عارضه ای از زندگی ست . زبان خود برآیندی شوربختانه از بویناکی زندگی ست که زبان با آن عطری ساخته برای مشام پر طاقت ما . پس قرار نیست این متن افاده معنای سرراستی باشد. برعکس می خواهد تمام زاویای پنهان و نافرمانی های برآمده از زندگی را به زبان بر گرداند . در واقع متن در مقدمه کیفر خواستی  علیه زندگی است  که مانیفست   فرم داخلی شنوایی می شود . متنی که درد زایشی اش از فرم داخلی گوش بیرون می آید و دوباره به گوش پس می رود  . گرچه متن در اجرای زبان کمی خوفناک و پریشان گو به نظر می رسد ولی در روایت های شکسته پاره های عصیان ش را می پراکند . مقدمه همان ترسیم مجرای ناشناخته و راه نرفته شنوایی  ست . به گونه ای که  علائم خود را در هر سطر نشان می دهد . در د و بند اول زبان نوعی  بیان قطع امید است جلوه ای از قطع امید که در ژرفا ، قطع امید هم  نیست . زبان در جزر و مد زبانیت ، شور مندی شاعرانه را با شهود ی  تجربه نشده می سازد. زبان در قطع امید خود بیان بحران در بیان امید است. انگار این امید هیچ ارجاع برون متنی را بر نمی تابد متن در درون خود شعله می کشد و زبان در ارائه تصویری شکسته و نا راست ، حجم خود را منبسط می کند . زبان و لحن تحلیلی و گزاره سازش در تلاش برای بیان معنا یا ضد معنا نیست آنگونه که در مقدمه آمده حرف از فرو رفتگی  اجسام داغ و زخم است اما جنس این زخم ها جنیسیت دیداری ندارند . این زخم ها وقتی وارد زبان و همنشینی کلمات می نشینند هویت دیگری می یابند انگار زخم ها زخم های متن کلمات هستن که در سطر ها ساخته  شده اند . نوعی کالبد شناسی زخم متنی که در زبان خود را متحقق می کند. زخمی که قرار است با بازنمایی دوباره خود را بازیابد . شعر در واقع بازنمایی آیینه وار ندارد . مینیاتوری از انحنای وجوهی از زخم است که زبان آن را برملا می کند .

 

مقدمه در واقع پتانسیل درونی و پایگاه فلسفه فردی و منش یکه و استارتی ست که با فشار بر زخم ها با یادآوری آن ، خود را روشن می کند وجه مکانیکی شکل گیری زخم و فرم زخم فرم شعر را شکل می دهد از دهان به گوش و شنوایی و تمام مجراهای حسی می رود . در این مقدمه ما با فاعلیت فرو رفتگی اجسام داغ که زخم را می سازند تا با خود زخم و خود روایت زخم مواجه می شویم . در واقع فرم داخلی شنوایی با مقدمه سازی از عامل و فرآیند زخم شکل می گیرد .

 

 

 ...زخم ها هویت درد اند !

زخم ها چیزی را استحاله نمی کنند و فقط تلاش می کنند هویت  و مظلومیت خود را حفظ کنند و اگر خلاف این به شخص تحمیل شود ، شخص هویت خودش را در تظاهربه زخم هایش باخته است ....

باید  اعتراف کرد که کف صابون ، کف رودخانه ، کف زمین ، کف دست کف همه چیز شاید یک پای شان در این وضعیت هستی شناسانه ی من محور گیر کرده است که هر چه می کنی که از خود درون دورشان کنی اما اجازه نمی دهند وَ تنها باید منتظر بمانی تا کی وَ کجا دفن ات کنند مثل چیستی و چرایی زباله های بیمارستانی که زبان خاص خودشان را دارند وَ در فرم داخلی شنوایی خودشان است که خاک می شوند تا لبریز از یک حس اجباری، شاخه های زائد روحی شان را با تمام وجود سرکوب کنند .( مقدمه ص 5)

 

ویژگی های  زبانی فرم داخلی شنوایی

------------------------------------

 

1 )  لحن مرکب  

 

یکی از ویژگی های نسبتا پایدار دو دفتر شعر آخر علی فتحی مقدم ،" شورش علیه بی بی ام بود" و" فرم داخلی شنوایی" در هم آمیزی  چهار گونه لحن در کنش زبانی ست . لحن عامیانه و آرگو زبان اروتیک ، زبان تحلیلی در برساختن  گزاره سازی های سیاسی و فلسفی و پرش های  شهودی که لاینقطع خواننده را در ارزیابی قامت شعر های بلندش دچاره دلهره می کند . این مهم در این دو دفتر به ویژگی سبکی علی فتحی مقدم بدل شده است . برای همین کسانی  را به جهان خود می پذیرد که مهارتی در خوانش همزمان و شوقی برای این زبان شورشی داشته باشد.  گفتم شورشی! که نمی توان خط سیر معنایی و منطق شعری اش را تنها با وصف سیالیت ذهن تخفیف داد . تشخص زبانی معمولن استراتژی هر شاعر حرفه ای ست . فتحی مقدم در مجموعه قبلی هم با شعر های درشت قامت و استعاره های نفس گیر توانست زبان مخصوص به خود را به مرحله ثبات نسبی برساند و در این دفتر ما با وضوح بیشتر در اجرای انضمامی تر و عینی تری از کنش گری زبان مواجه می شویم . یعنی در این دفتر ما اجرای زبانی شعر را در مصادیق عینی ش حس می کنیم . یعنی زبان در تواتر به ظاهر غیر معنایی ، معنا را در هاله ی ترکیب های ناآشنا ولی بازیگوش به سخره می گیرد . شاید به جرات بتوان گفت معنا در زبان خود را نه مخفی که تحقیر می کند . در واقع جهان عینیت یافته شعر تقارن های زبانی با جهان واقعی دارد . ولی باید این تقارن را در گسستی حس کرد که زبان با کارکرد شهودی اش به سخره می گیرد . اگر بخواهیم برای زبانیت شعر های فرم داخلی صفتی بتراشیم همانا  پژواک دلهره ای که زبان با زبان ، جهان برساخته اش را به ریشخند می گیرد .

 

 

2 ) لحن عامیانه یا آرگو

 

زبان آرگو وعامیانه در کنار زبان فاخر و استعاره های شبه فلسفی ، گاه تعمدا می خواهد از تحتانی ترین جلوه های زبان کوچه و محاوره تا فوقانی ترین زبان ارگانیک و روشنفکرانه ، می خواهد سنتز باکره و خلق نشده ای بسازد . چنین جسارت هایی برای حرکت تلفیقی ، این خطر را برای فتحی مقدم دارد که به مخاطبین خاص دست یابد . همان قشری که در مواجه با شعر توقع متفاوت و دیگری از آن دارند .  برای وضوح و روشنی ، مصداقی از این متن تلفیقی  را مثال می زنم :

درشو ببند عمو !

گوزگوز وقتی که می خندی

تپش قلب می گیرد باسن ام

وَ لبخند ت

دندان هایم را پر ابهام می کند

سیاسی می کند

اعتقادی می کند

جاسوس می کند

می کند به هر جهت گاهی که چه عرض کنم

یا مثلن وقتی که می گوید:

به طنز بیا

ای کمر بریده طناز

ای خلیج باسن ات اداره کار

که بی تو رئیس جمهور کدام شعرم وقت شب ارضایی  ( ص2)

 و باز در شعری دیگر :

باید الو کنی

وَ قرص های صاب مرده را

از پشت خط ،

گوش ماهی های جنده ای فرض کنی

که دریا را در ذهن تو شارژ می کنند

 

باید الو کنی پری

که رشد ناگهانی خوشبختی

نهلیسم محض است

وقتی  به سینه های نارس فرهنگشهر فکر می کنم ( ص6-7 )

 

با یک مرور  گذرا به این دفتر می بینیم که لحن آرگو و عامیانه زمانی در شعر می آید  که شاعر نه تنها برای بافت صمیمی و یا شکاندن بافت فاخر، که آن را در روال طبیعی شعر خود  می سازد . در واقع لحن محاوره و عامیانه و گاه لمپنی ، کارکرد اعتراضی و واکنشی اش را در بستر عمودی محتوا به گونه ای یاد آوری می کند  و مستمسکی برای  فاصله گذاری منش شخصی و انضمامی و اقلیمی شاعر می شود .

 

3 ) زبان اروتیک یا اروتیک نما

 

زبان و کلام اروتیک در شعر فتحی مقدم در جلوه گوناگون اش تنها از وجه کارکردی قابل ارزیابی ست . برای همین اروتیک نما را ترکیب مناسبی می دانم  چرا که یکی از مشخصه های شعری او استفاده از جلوه های غیر روحانی و شدیدا ناتوریال از تصاویر زمختی ست که از شگرد های اروتیک استفاده می کند . ترکیبات اروتیک در زبان او در این مجموعه وجه اعتراضی و نا خرسندی ها و پلشتی های ناگفته را انعکاس می دهد . زبان اروتیک نما نوعی  ظرفینت سازی با زبان و المان های عاصی ست که هیبت دل آزارش را نشان می دهد . درواقع کلام اروتیک صرفا نوعی برساختن حس و تن در مناسبات دونفره نیست . بلکه زبان در وجه اروتیک ، وجه اضطرار و دل آشوب درون را با طنزی خشن به سخره می گیرد .

کلام  ولحن اروتیک گاهی در بستر همان ویژگی تحلیلی شعر و به موازات گزاره سازی هایش پیش می رود . به همین دلیل اروتیک او گاه در جلوه گری های  سیاسی یا شوخ طبعی های فلسفی یا درشت نمایی ها و اغراق های بازیگوش در ساختار تحلیلی شعر خود را پیچ و تاب می دهد :

 

برادرانمان باخته اند

خواهرانمان باخته اند

وَ تغزلی که ژن های صوتی ما را

در مزرعه ی شهوت می کارد

مانع از آن می شود که در باغ های اطراف آلتِ قدیسه ای

به بلوغ برسیم

 

گوشی همراه ات را بر دار

گوشی همراه ات را هم

وَ به الو درا

که مکیدن پستان مادر

گاهی مرکز تمام فوریت های پزشکی ست ! ( ص6 )

.....

 وَ اینکه شب با این دو حرف

چقدر طول می کشد

تا کلمه ای بتواند از وسط  ران هایت عبور کند

وَ قبر تو را

که شاخه گلی با لب های تاریکی بر آن روئیده است

خوش بوکند  ( ص7 )

 .....

اما تو پری

چاک پیراهن ات را ببند

با این شکاف

 اینجا ایران است

وَ گاهی که فکر می کنم به گمشدن اشیاء-

در قاره ی سبز زنی بریتانیایی

تجارت کاندوم را

تهدید علیه فراموشی ملت ها می دانم ( ص9 )

.... 

پری !

عریانی رخت ها

پوشش مناسبی برای زخم های خاورمیانه نیست

باید دهان های روحی دمکراتی داشت

تا از مکیدن آلتی نفت خیز

در روسپی خانه های اعراب دلخور نشد

باید شکاف بین ران ها را

با مزه باروت پر کنی

تا وقتی پستان های ورزیده ات

جزیره سه گانه را شیر می دهند ... ( ص10 )

 

ظرفیت سازی برای لحن اروتیکی در لفافه کارناوال های سیاسی چون تصاویری پی درپی می آید و شعر را در اجرای تحلیلی و توصیفی به تحرکی مضاعف می کشاند . در واقع گزاره های اروتیکی مترادفی برای جلوه های سیاسی می شود و به نوعی سکسوالیته و سیاست در هم گره می خورد که نوعی بر ملا کردن بخش لیبیدو پنهان سیاست است . خصوصا در پری خوانی ها رُک گویی و پرده دری های زبانی و بازی های زبانی وجه عریان سیاستی را نشانه می رود که سیاست با زبان آن را پنهان می کند . ( تالیران وزیر ناپلئون می گفت: خداوند از آن رو به سیاستمدار زبان می دهد که افکارش را پنهان می کند . ) و شاعر درست برعکس زبان و لحن عریان اش را چون پروژکتور بر نیمه ی پنهان و محجوب سیاست  می تاباند . در واقع اروتیک سیاسی در پری خوانی ها ، عریان کردن سخره آمیز حیات پنهان و پوشیده سیاست می شود . اینکه شعر با ترکیب های غیر متعارف در حیات سیاست رخنه می کند تا آن را برای خود شکل پذیر کند در پری خوانی های اروتیک با لحنی مذکر حس می شود ، اما نه با خصلتی جانبدارانه جنسیتی ! چرا که زبان در این شعر ابزاری ست برای تخطئی از عرف و رفتن به سویه دیگری از مناسبات تن و سیاست . یعنی سیاست را به عریانی غیر معهود اش نزدیک می کند همان تمنایی که در سپهر روشنفکرانه به انسجام و شهامت زبانی نمی رسد.

 

4) زبان تحلیلی – انتزاعی  

 

زبان تحلیلی یکی از ویژگی های نظری و دقت در هستی شناسی شاعرانه ی علی فتحی مقدم شده است . این نگاه آنالیز گر که در عین حال به ارزیابی خود و جهان در موقعیت های متفاوت می پردازد. اما این شگرد تحلیلی در زبان در بستر نوعی روایت شکل می گیرد و در یک مکان مفروض خود را بازتاب می دهد . در خانه در محل کار و در نگاهی انتزاعی به مقوله های سیاست و تن و ترسیم ریزنگارانه از اشیاء و جان بخشی به روح بی جان جهان بدل می شود . تمایل به تحلیل در شعر همان خصلت فلسفی  ست که سعی می کند  فلسفه را در شعر کاربردی کند اما این  نگاه دارای تقطیع های مفهومی و نسبیت گرایی ست که با رهاسازی های  ذهن و زبان ساخته می شود ولی خط اتصالش را با واقعیت عینی و غیر زبانی دائما ارجاع می دهد . زبان تحلیلی و انتزاعی در شعر فتحی مقدم با خلق و خوی و نفس انسان معترض در زندگی روزمره ، زاویه می سازد  اما شگرد تحلیل در شعر های او نه تفاخر و تئوریک یا فلسفی که نگاهی شهودی و گسسته دارد . گاه پازل سازی می کند اما پازل هایی که در تصاویر مفهومی و انتزاعی به مدلول و نتیجه ی سر راستی نمی رسد . زبان تحلیلی در شعر او یک پتانسیل انرژیک در پیشبرد شعر در روند افقی ست که همزمان مخاطب را در دریافت و تبین و تفسیر شعر به چالش می کشاند تا خواننده به دریافتی منسجم و ارگانیک از متن نرسد . عناصری که او در تحلیل سازی بسط می دهد همان بکار گیری همزمان عناصر دیگر در اجرای شعر چون اصطلاحات عامیانه و هجوهای سیاسی و قصار سازی های پارودیک است. در واقع منظر تحلیلی او چند وجهی است و به گونه می توان آنرا را زیر مجموعه ادبیات اعتراضی در گفتمان رادیکال جای داد . گفتم رادیکال! چون زبان او هم به ریشه می زند و هم با لعاب تمسخر آمیز ، واقعیت را از جلد زروق گونه و فریبنده اش بیرون می کشد . زبان تحلیلی او طنینی دیگر به حقیقت فردی اش می بخشد .

 

...اغلب که باد می آید وُ

بر سطح انگشتانم به خواب می زنی

سوزش انتزاعی چشم ها

قسمت های از شقیقه ی مرا می جوند

وَ یا به قول آن زن – وقتی در من سرود می خواند

اشتها ی  برای لولیدن در ملحفه ها

برای لولیدن در سوراخ های رانده شده

وَ دایره های عقیم ( که فاجعه بیشتر می کنند ) بیشتر می شود

 

من حدس می زنم اوضاع تخمی تر از این حرف ها بود

که بتوانم تحریک شدن تجربه هایم را

وقتی که باد در دایره ها می پیچد

وَ سایه ای در شکمم درد می گیرد کنترل کنم (ص19)

 

5) شهود یا ذهن رهائیبخش

شهود یا ذهن رهائی بخش نامی ست که من به ماهیت غیر متمرکز و عاصی و غیر ارگانیک علی فتحی مقدم می دهم. ذهن در فتحی مقدم در زمان نوشتن رهاست ولی می داند چه می نویسد ! رهایی در دانسته گی ممارستی ست که از یک ذهن تربیت شد ه انتظار می رود . در همین رهایی در دانسته گی ست که او پیش دانسته هایش را در محور متقاطع  دریافت و ترکیب می کند . گرچه من  شهود و الهام را یکی از مولفه های موثر در خلق کیفی اثر در لحظه رخداد شعر می دانم اما در شعر فتحی مقدم . ذهن رهائی بخش ، همان کنش غیر کنترلی او در لحظه ی به بازی گرفتن سوژه و ابژه و ادغام آن برای ساختن ایماژ های حجیم  در بینامتنیت است :

 

ویار جوش گرفته ام لابد

وَ سازماندهی سلول ها به گونه ای ست

که سازدهنی کوچکی می تواند

گریه ام را به سخره بگیرد

 

دست از سرم به دلبری ای روزگار

جایی نمانده که  تف  به آرامی

جایی نمانده که تف به آ- رامی

رامی همینجور نمان و نگاه کن !

مرد هنرمند خرد پیشه را

عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه آموختی

با دگری صحبت یک عمر گه خوری ..(ص1و2 )

 .....

 

...این را همه می دانند

حتی زنان حامله ای که در جداره ی رحم هایشان

سایه ای از کسوف افتاده بود

وَ خود دیدم مقابله به مثل کردن هایشان با اشیاء

وقتی که شوهران مرده داشتند  ... (ص22)

 

 

بازتابی که ویژگی های چهار گانه ای که در خوانش  این دفتر به آن اشاره شد می تواند نتیجه متفاوتی در وجه اجتماعی و رسانه ای شعر داشته باشد . اما باید ببینیم خلق خوی شاعر و شعر آیا استراتژی مفروضی در انعکاس و تاثیرا تش دارد یا نه ؟ یا شعر در تعبیروالتر بنیامینی افاده می شود؟ ( که می گفت : هیچ سمفونی  ای به مقصد شنیده شدن تصنیف و هیچ شعری به قصد خوانده شدن سروده نشده است . این امر جزئی از خصلت خود آیین و موناد گونه آثار هنری یا رمز جاذبه نامتناهی آنهاست . آثار هنری هیچ گاه به میانجی گفتار ، همرسانی ، سنت ، آکادمی ، یا تبلیغات رسانه ای ما را به خود فرا نمی خواند .) این تعریف متعالی بنیامین در باب شعر و تجلی اش در عصر پسامدرن گاه به خود تخریبی شاعری و نه شعر منجر می شود وقتی که فتحی مقدم در تقابل با هولدرلین می گوید:

 شاعری کثیف ترین پیشه هاست ! ( ص 43)

انتزاع شاعری و شعر شاید یک نگره غیر دیالکتیکی باشد ولی  درمحتوا و معنا پیدا و پنهان شعر ، ما سوژه ای را می بینیم که بر بدبینی و تلخ نگری هایش فائق نمی آید و شعر را مستمسک زبانی برای تحقیر واقعیت و ساختن حقیقت خود ساخته  می یابد . ما تنها در چنین کش و قوسی ست که به قول پل سلان می توانیم پیام نهفته در بطری را از آب بر داریم .

 

 

 

 

 

 




ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات