اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 110
بازدید امروز: 5242
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 7902
بازدید این ماه: 52225
بازدید کل: 14920316
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



ثبت احوال باران

                                        
                                         پژمان قانون
                                                

        نگاهی به مجموعه شعر"  ثبت احوال باران "  سروده ی مریم عبدی  

از زمان مدرنيزه شدن ارتش ايران توسط عباس ميرزا و ورود صنعت چاپ  به ایران وبه تبع آن  انقلاب مشروطه و خواسته هاي تجدد طلبانه ي مردم ، تغييراتي درجامعه ي به شدت سنتي ايران شكل گرفت . اين امر در طي يك فرآيند زماني منجر به تبديل شدن قسمت اعظم جامعه و بدنه ي اصلي آن از طبقه ي فئودال و كشاورز به طبقه ي كارگر متوسلي شد كه برآيند شرايط و تحولات آن روز جامعه ي ايران بود .

 از سويي ديگر و در موج دوم اين دگرگوني ها با برتري يافتن گفتمان مدرنيته در زمان رضاشاه پهلوي (هرچند به ظاهر و گاه به اجبار) نقش زن در جامعه دچار تغييرات و يا حداقل ميل به سوي تغييرات جدي داشت. اين امر در زمان پهلوي دوم ادامه داشت گرچه در پاره اي از موارد به صورت افراطي دنبال مي شد و اين تغيير نقش زن ريشه در جامعه و سنت هاي ما نداشت و گاه اين نقش تنش زا نشان مي داد ؛ اما به هر حال جامعه ي ما شاهد تغيير نقش زنان در جامعه بود. يعني زني كه در فرهنگ و قاموس جامعه ي سنتي ما پرده نشين بود و نقشي منفعلانه داشت در يك پروسه ي زماني به درون و بطن جامعه آمد و حضور تازه ي خود را اعلام كرد. اين حركت در بعد از انقلاب نيز ادامه یافت و ما  امروزه نيز شاهد آن هستيم. گرچه اين حضور هيچگاه خالي از انتقادات اساسي نبوده و نيست. يعني با توجه به قدمت اين خيزش و سرعت تحولاتي جهاني انتظاري فراتر از اين مي رفت . به هر حال اما نمي توان اين تغيير و دگرگوني را در صد ساله ي اخير ناديده انگاشت.

حال زن امروز از يك سو يك قرن فعاليت و تحولات را پشت سرخود دارد و از سويي ديگر با واكنش و فشار از سوي بخش سنت گراي جامعه رو به روست . بخش سنت گرا و مردانه ایی كه همه چيز را در قبضه ي خود مي خواهد . از سويي ديگر نيز اين زن ـ  انسان امروز با مشكلات جامعه ي مدرن ( بهتر است بگوييم مدرنيزه ، چه كه اصولا ما در جامعه با گفتمان مدرنيزاسيون به جاي مدرنيته   روبه روييم ) مواجهه است . تنش ها ، اضطراب ها و فشارهاي ناشي از زندگي جديد زن ـ انسان با تعريفي امروزي را تجربه می کند .

در اين ميان زنان ناديده انگاشته شده به ندرت وارد عرصه ي ادبيات مي شدند و اگر هم گهگاه اين امر اتفاق مي افتاد در ساختاري كاملا مردانه حل مي شدند . نمونه ي بارز آن هم پروين اعتصامي است. در اين تلاقي گاه اما روند تحولات و تغيير وضعيت و تلاش زنان كار خود را كرد و تاثيرات لازم را بخشيد . وجود شاعران زني كه پا به عرصه ي ادبيات گذاشته و عرض اندام نموده اند خود گواه اين امر است . سرآمد اين شاعران زن و گاه تمامي شاعران معاصر فروغ فرخزاد است كه همه ي اين تحولات را لمس كرده ، در بطن اين تغييرات زيسته و ماحصلش نيز قسمتي از بهترين اشعار سروده شده در دوره ي معاصر است .

حركت شاعران زن امروز نيز در راستا و ادامه ي همين وضعيت و تحولات است . وضعيتي ديگرگون ، تنش زا ، پر از اضطراب و فشار ، اميدوار و همزمان خواهان موقعيتي مناسب تر. موقعيت و وضعيتي كه همزمان كه خواهان مساوات و برابري است از انتقاد نيز بهره مي برد و خواهان تحولاتي به مراتب بيشتر است .

مريم عبدي نيز از اين امر مستثني نبوده و در ادامه ي اين سير و تحول تاريخي نقش زن در اجتماع ما حركت كرده و شعر زاييده . شعرهايي كه روايتگر و گواه اين وضعيت تراژيك است و به ناچار و در نااميدي نگاهي پراز اميد نيز دارد. نگاهي پر از انتقاد به استرس ها، فشارها و اضطراب هاي زن ـ راوي امروز! روايتي كه گاه و در پاره اي از موارد مولفه هاي يك نوشتار زنانه را در خود دارد . نوشتار و روايتي متكثر و نامنسجم!

 

از هر چيز جفتش را خريده ام

تنها نباشد اين اتاق

ميز به ميز بگويد : طلاق مي خواهم

چاقو به چاقو دوستت دارم . ص 32

پُر واضح است كه در پشت و وراي اين فضا و تصاوير استرسي پنهان در لايه هاي متن نهفته است. استرسي كه شاعر با روايتي مدرن آن را به نمايش گذاشته . زني كه برآيند جامعه ي مرد سالار است و نقش تعيين شده از سوي مردان را نمي تابد . پس راوي در پايان شعر با لحني اعتراضي و با تاكيدي افزون مي گويد :

لازم نيست نبش قبر كني اجدادت را

تنشان لباس پهن كني

براي خواستگاري از مني كه قرار است با كفن

گل بچينم !

در فضا و تصوير بالا و در حركتي تراژيك و سيال سپيدي لباس عروس و شادی آن  به سپيدي كفن و سوگواري تبديل مي شود . راوي با كفن براي چيدن گل مي رود. و اين نهايت استيصال ، درماندگي و قبضه شدن وجود يك زن ـ راوي است كه در فضايي كمتر براي ما مانوس و نگران كننده و همچنين تيره و نااميد كننده ترسيم مي شود . 

و باز:

زني كه باد مي بردش

برمي گردد

تكه

   تكه

زني كه نام كوچكش فراموشي است

زني كه غصه مي خوردش

 و چقدر پيري به من مي آيد

زيباترم از آينه

                 مي دانم . ص 44

اين بند از شعر عبدي گرچه آن چنان كه بايد و شايد ميل به سوي مولفه هاي مدرن تر شعر و نوشتاري زنانه ندارد ، اما همچنان از وضعيت تراژيك و غمبار زن در جامعه و نظام مردسالار خبر     مي دهد . شعري كه ذهن مخاطب را به سوي فروغ روانه مي سازد. زن ـ راوي در پيوند با سرنوشت زنان به طور كلي است كه وجود خود را اينچنين تبيین  مي كند . وجودي كه در نظام مرد سالار و بخش سنت گرا و به قدرت رسيده اين گونه او را تكه تكه مي خواهند . اينچنين او را به پيري به نظاره نشسته اند .

 اما قضيه به همين جا ختم نمي شود ، شعرهاي عبدي در پاره يي از صفحات در فضايي به مراتب تيره تر و بغرنج تر ترسيم مي شوند و همزمان ميل دارد كه وضعيت را فاجعه بار نشان دهد.

و ما چند جنازه بوديم در ايستگاهی بي كفن

با خاطراتي كه قولنج مي شد در كمر

باد سال ها پيش

مچاله از پزشك هاي قانوني فرار كرديم . ص 51

فضا و تصاوير آن چنان تيره و نااميد كننده است كه گاه هراس به ذهن مخاطب راه ميابد . هراسي توام با فضاي مرگ و قتل . زن ـ راوي كه در نظام مردسالار ، نظام قبضه شده و اجتماع حاصل از ساز و كارهاي او به قتل مي رسد . گويا پس از يك قرن جنبش ، يك قرن فعاليت اين سرنوشت اوست كه اين چنين به فاجعه برسد . اين زني است ایستاده در آستانه ي " مايي " فاقد او . " مايي " فاقد يك بخش از خودش . نيمه ايي كه ناديده انگاشته شده . گويي نيمه ي برتر، نيمه ي نرينگي جامعه مسئول اين قتل فجيع است .

گاه اما اين لحن تند به تعادل كشيده مي شود و راوي اعتراضي نرم و در فضايي آشنا اما انتقادي ارائه مي دهد .

نگران من نباش

ظرفشويي انتظارم را مي كشد

سيب زميني ها شعري نوشته اند            با رديف دلتنگي

و پرده هاي آشپزخانه

به خاطر من                     كنار نرفته اند . ص 56

به وضوح پيداست كه راوي از ايفاي نقش كدبانوي خانه ، زني محصور در آشپزخانه كه كنيزهاي سده و هزاره هاي قبل را يادآور مي شود ناخرسند و ناخشنود است . پس به خاطر همين موضوع در چند سطر بعد با تعبيري جسورانه مي گويد :

سايه ام چقدر هلو دارد

 چه مي شد اگر سيب بودم از وسط ران مادرم

شاعر به هر شكل ممكن و يا هر لحني كه امكان دارد ، اعتراض خود را بيان مي دارد ، با لحن عصبي، بي قيد و گاهي ... . راوي اما از نظر گاهي بسيار انتقادي و تند هيچ مايل نيست كه از سوي جنس مخالف به عنوان سوژه ي جنسي شناخته شود . سوژه ايي كه به او نقش معشوقه - كنيز را مي دهد . اين اعتراض اما گاه با مكانيسم تخليه ي رواني فرآيندي تخليه ايي به خود مي گيرد .

مشتي مي زنم به ديوار

مشتي هم از خودم را خيس مي كنم

فلسفه اما سرخ نمي شود . ص 56 . ص 57

اين اما نهايت اعتراض و از سويي ديگر وانهادگي ست . تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل !

به هرحال اين یک سوي قضيه است ، يعني اندك سعي و تلاش ما در تبيين حوزه ي محتوايي شعر. اما وضعيت زيبايي شناسي و ساختاري شعر را نيز نبايد از نظر دور داشت چرا كه لغزش ها در  حوزه ي فرم مي توانند به وجهه ي محتوايي شعر آسيب بزنند . مريم عبدي هر چند كه از زباني تازه و سرزنده بهره مند است ، هرچند سعي مي كند در فضاهاي تازه گام بردارد و هرچند تمامي تلاش خود را به کارمي بندد كه به نوشتاري زنانه نزديك شود و هرچند كه در نوع خود نیز ستودني هستند ، كما اينكه از پتانسيل هاي خوبي هم بهره مي برد ؛ اما به دور از ضعف ها و آسيب هاي شعري نيست. مايلم اين آسيب ها را فهرست وار بيان كنم .

الف )  اولين و مهمترين چيزي كه شعر او را ضربه پذير مي كند ، تكثر فضاهاي شعري است كه در جاي جاي شعرها ديده مي شود . فضاها و تصاويري كه در بطن خود مي توانستند با يك سياليت           خوب روايتي مدرن را به دوش بكشند اما با تكثرهاي پياپي و بي مورد تكانه هاي شديدي در متن روايت اجاد مي كنند . در واقع فضاهاي ناهمخوان نمي توانند در كنار يكديگر كليت و انداموارگي مناسبي را ايجاد كنند . حالا، نه با مولفه هاي نه چندان جديد و نه با مولفه هاي پيشرو و متحولانه ي اخيرا تازه ي شعري ! حقيقت امر اين است كه فضاهاي متكثر و متفاوت در شعر عبدي براي مخاطب آزار دهنده به نظر مي رسند . به عنوان مثال اگر به صفحه ي 20 كتاب مراجعه كنيم كه نيمه ي دوم شعر شماره ي 6 مجموعه است ، آن چنان فضا ها متفاوت هستند و آن چنان بدون مقدمه چيني لازم پشت سرهم چيده شده اند كه خواننده ناخودآگاه در بطن روايت با تكانه هاي شديد مواجه مي شود و يك نوع عدم صلابت و عدم انسجام را مشاهده مي كند كه در نهايت ضربه پذيري شعر مريم عبدي را به همراه دارد . همچنين است شعر 7 در صفحه ي 21 . اين موضوع در سرتاسر مجموعه ديده مي شود . البته هستند شعرهايي كه به دور از اين ضعف ها باشند .

ب )  موضوع بعد و از عواملي كه شعر او را به مخاطره مي اندازد ، اطناب هاي بي مورد عبدي درخيلي از شعرهاست . اين اطناب هاي بي مورد و غير لازم اما توان و پتانسيل هاي شعري عبدي را با خطر جدي روبه رو مي كند . در اين مورد خوانندگان را به متن كتاب ارجاع مي دهم .

ج )  مورد سوم كه قصد اشاره به آن را دارم يك نگاه عمومي در بين شاعران ماست و اصولا چيزي نيست كه فقط در شعر عبدي ديده مي شود . و آن هم لحن جدي ایی است كه ميل به سوي لحني تراژيك دارد . حقيقت امر اين است كه ديرزماني است كه اين لحن جدي و تراژيك از آثار هنري رخت بربسته است يا دست كم بگوييم در بخش مهمي از آثار هنري و به ويژه شعر. چيزي كه باختين سال ها پيش به آن رسيده بود . خنده !

باختين تاثير خنده و طنز را در آثار ادبي بسيار جدي مي دانست . از شاعران و منتقدان امروز ما نيز علي باباچاهي به طور مداوم در مصاحبه ها و موخره ي كتاب هاي خود از مقوله ي " طنز به جاي جد " سخن مي گويد . گويا اين طور به نظر مي رسد كه تاثيرات زيبايي شناختي لحن هاي جدي و تراژيك از بين رفته باشد . يا دست كم تزلزل هاي بسياري به بنيان هاي زيبايي آن ها وارد شده باشد .

در اين مورد البته ميل دارم كمي دست به عصاتر راه بروم ، گرچه ميل باطني ام به سوي اين طنز جدي بيشتر سوق دارد ، اما نبايد گفته ي بابك احمدي را ناديده گرفت ! بابك احمدي در كتاب مدرنيته و انديشه ي انتقادي مي گويد : هرگاه ساختارهاي قديمي و فرسوده فرو ريخته شوند و ساختارهاي جديد افراشته گردند همواره عواملي از ساختاركهن در ساختارهاي جديد خودنمايي مي كنند. ( نقل به مضمون)

شايد اين لحن جدي كه هنوز اقبالي در بين شاعران ما دارد هنوز در مولفه هاي مدرن تر شعر جايي داشته باشد !! به هرحال اما بحث " طنز به جاي جد " را موضوعي جدی می دانم كه بايد مورد توجه بيشتر شاعران و كنكاش منتقدان قرار بگيرد كه البته بحثي همگاني و عميق را مي طلبد .

اما از مطلب كه دور نيفتيم مريم عبدي را در اولين تجربه ي شعريش ، شاعري با پتانسيل هاي خوب مي بينم. شاعري كه اگر نقاط ضعف خود را پوشش دهد نويدگر يك استعداد تازه در عرصه ي شعر مي دانم . كما اينكه هرگاه مبتكرانه و عميق به مسائل نگاه مي كند و از مولفه هاي مدرن شعر بهره مند شود ؛ خوب فضا و محيط پيرامون خود را درك مي كند و اينچنين خلاقانه به سرودن شعر     مي نشيند .

سالهاست مي بوسم هوايت را

و من آن قسمتش را دوست دارم

كه ظهر

چاقويي مي شود

فرو رفته در پشتت .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات