سگهای سهسرِسیاه
و سگهای سیاهِسهسر
یکسره در پسزمینه ای قرمز
پارس میکردند
این یک تصویر عادی است
سگ است پارس میکند
مخصوصن در شعر!
و موش از درز شعر به قرمز
رخنه کردهبود
موش با سیگار برگ
موش با بندشلوار
موش با شیمبورسکا
موش با کلاه روسی
در حال مذاکره با فیلها
فیلهای قرمز با عینک ریبون
این یک تصویر عادی است
قهوهای یک اتفاق آبی است
و ترکیب تصویر و کسالت
اسبی است
اسبی که روی دو پا نشسته
چرت میزند
همان اسبی است که دست روی دست گذاشته چرت میزند
غصه میخورد
و چشمان گودرفتهاش میتواند
چشمان گودرفتهی اسبی باشد
که در تصویرِ چشمانِ گودرفتهی اسبی دیگر
تصویرِ چشمانِ گودرفتهی
اسبی که سمش را در پسزمینهای قرمز حنا بسته
است ، همان اسب است
اسبِ آبی!
در پسزمینهای قرمز اسب آبی یک اتفاق عادی است
وازسمتِ چپ بالا
نور ،بنفش میتابد
بنفش میتواند تداعی جیغ باشد
جیغ میتواند تداعی بنفشه باشد
بنفشه میتواند هم دانشگاهیم نباشد
که درگوشهام می پیچد
لباسهاش را تند تند تند...
لوازماش راتند تند تند....
ودرپسزمینهای قرمز میرود به کلاسش برسد
نرسیدن یک اتفاق عادی است
دیگر نفس نکشیدن یک اتفاق
عادی است
و حراست
سگهای سهسرِسیاه و سگ های سیاهِسهسر در پسزمینهی قرمزِ دانشگاه
قابل توجه موشها
فیلها
دانشگاه یک اتفاق عادی نیست