کامبیز منوچهریان
فرانکلین یا بنجامین
فرانکلین، نویسنده وناشر، سیاستمدار، طبیعیدان و مخترع آمریکایی،
در ۱۷
ژانویهٓ۱۷۰۶
میلادی در بوستون چشم
به جهان گشود. او یکی از بنیانگذاران ایالات متحدهٓ آمریکا و مخترع برقگیر وعینک دوکانونی
بود.
دوران جوانی :
بنیامین، بهعنوان
دهمین پسر و پانزدهمین فرزند آقای فرانکلین، که تولیدکنندهٓ صابون و شمع بود، در بوستون زاده
شد. وی از اوان کودکی با اشتیاق و علاقه، به مطالعهٓ کتابهای علمی، مذهبی و ادبیات پرداخت
و گنجینهای ازدانش و
معلومات کسب کرد. بنیامین مدتی در چاپخانهٓ برادر ناتنی خود، جیمز فرانکلین، به
کارآموزی پرداخت و برای اولین بار در سال ۱۷۲۲ با
نام مستعار در روزنامهٓ برادرش چهارده مقالهٓ طنزآمیز و کوتاه منتشر کرد. آن
روزنامه در همان سال بهخاطر مقالهٓ جنجالبرانگیزی که بهچاپ رساند، توقیف و
جیمز، که سردبیر آن بود، به یک ماه زندان محکوم شد. ازآنپس، بنیامین مدیریت
روزنامه را برعهده گرفت و به نشر آن همت گماشت. فرانکلین درفیلادلفیا به صنعت چاپ روی آورد و کتابهای بیشماری
را منتشر ساخت. فعالیتهای خستگیناپذیر او درزمینهٓ چاپ کتاب، وی را بهعنوان
ناشر صاحبنامی به اشتهار رسانید. فرانکلین در دوران زندگی به فعالیتهای اجتماعی
و خدمات عمومی و امدادرسانی همت گماشت و به عضویت در این مؤسسات پذیرفته شد. او
توجه خود را به خدمات شهری و رفاه عمومی، مانند نظافت خیابانها، روشنایی شهر،
نظام تشکیلاتیِ مدارس، تأسیس آتشنشانی غیرانتفاعی، بیمارستان و اولین کتابخانهٓ عاریتی که در دنیا بیهمتا بود، معطوف
داشت.
DEATH IS A
FISHERMAN
by:
Benjamin Franklin (1706-1790)
DEATH is a
fisherman, the world we see
His fish-pond
is, and we the fishes be;
His net some
general sickness; howe'er he
Is not so kind
as other fishers be;
For if they
take one of the smaller fry,
They throw him
in again, he shall not die:
But death is
sure to kill all he can get,
And all is
fish with him that comes to net.
"Death
is a Fisherman" is reprinted from Poor Richard's Almanack.
September, 1733.
|
http://www.poetry-archive.com/f/death_is_a_fisherman.html
مرگ یک ماهیگیر است
شعر از بنجامین فرانکلین
ترجمه در سه روایت از کامبیز منوچهریان
روایت اول :
مرگ مانند مرد ماهیگیر
هست و دریای او جهان باشد
ماهی او کسی چو من چون تو
خواه او پیر یا جوان باشد
تور او : ناخوشی، مرض، پیری
هست تا صیدمان کند شاید
ما همه ماهیان این برکه
تور گاهی به سمت ما آید
گرچه صیادهای دیگر هم
تور خود را به آب اندازند
گاهی اما که صیدشان کوچک
هست دیگر به آن نمی نازند
صید را باز هم روانه کنند
سوی دریا که جان بگیرد باز
تا نمیرد، به آب برگردد
زندگی را ز نو کند آغاز
مرگ اما همیشه بی رحم است
او فقط مرگ صید می خواهد
هرکه افتد به دام خواهد کشت
تا که از جمع ماهیان کاهد
روایت دوم :
مرگ همچون مرد ماهیگیر می ماند
این جهان چون برکه ای که او
تور خود در آب اندازد.
تور او بیماری و پیری
او چنان صیادهای دیگر ماهی،
مهربان و با محبت نیست.
بارها دیدم که صیادان،
صیدهای کوچک خود را،
باز گردانند،
تا نمیرد صید کوچک،
باز گردد او به دنیایش.
مرگ اما،
هر که را در دام اندازد،
پیر یا کودک،
بی تامل،
فارغ از امروز و فردایش،
زندگانی را برای او به پایان می رساند،
می کشد او را.
روایت سوم :
مرگ ماهیگیر است و جهانی که می بینیم برکه اش.
و ما : ماهیانی که می خواهد صید کند.
تور او : بعضی بیماریها.
به هر حال او چون صیادان دیگر مهربان نیست،
که اگر صید کوچکی به دام اندازند،
رهایش کنند تا نمیرد.
مرگ اما،
به کشتن هر که به دامش افتد،
مطمئن است.