اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 9 ارديبهشت ماه 1403
20 شوال 1445
2024-04-28
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 101
بازدید امروز: 1100
بازدید دیروز: 8016
بازدید این هفته: 1100
بازدید این ماه: 45423
بازدید کل: 14913514
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



عشق و نابرابری در موقعیت تراژیک

                                      
                                         خسرو بنایی


عشق و نابرابری در موقعیت تراژیک    


تعمیر جراحت اضافه سومین مجموعه شعر محمد علی حسنلو می باشد .در دو دفتر قبل ، یک دقیقه سکوت و گنجشکی با حنجره زخمی ، شعر ها بر آمده از زیست جهان شاعر بود .شعر هایی که واکنش عاطفی را با رمانتیسم شخصی ترکیب می کرد . کلماتی چون آزادی ،عشق ، صلح ، وطن و... بیشتر در وجه کاربردی و رسانه ای شعر عمل کرده و نشانه های سیاسی با عشقی فردی تلطیف شده بود . در واقع شعر واکنشی ست برای پدیده های ناگوار که روح آسیب دیده را در تقلایی حسی ؛ عاشقانه و آرمانی تسلا می دهد .

 در هم تنیدگی دو فضای ناهمخوان عشق و سیاست ، ناخودآگاه مارا به ترکیب های عاشقانه های سیاسی می کشاند که جهانگری محافظه کارانه و اعتراضی را در هم ادغام می کند .

در دفترشعر  گنجشک با حنجره زخمی ، عشق در تجربه زودهنگام و شکل نگرفته اش به نوستالژیایی  بدل می شود که سیاست آنرا به زخم بدل کرده است .

دفتر شعر گنجشکی با حنجره زخمی عنوان سمبلیکی دارد و شعر در بین الفضای تمنای متافیزیکی اتفاق می افتد . ساحتی که عشق در پروسه ذهنی ، به خاطره خوانی و التذاذ  انتزاعی می رسد .

لحن درماتیک و ارضاء نشده ، به عشق خصلتی متعالی و ایدئالیستی می بخشد . ولی برای بازیابی اش به ابژه هایی مواجهه می شود که سیاست آن را تحمیل کرده به به ناچار به ریاضت کشی محافظه کارانه تن می دهد .

در شعر خودخوری می خوانیم :

باید دفتر را بر می داشتم / تمام کلمات را شکل اعتراف می ریختم / صندلی می نشست و من بازجویی میان سطر ها : اعتراف می کنم / به لب ها زخمی معشوق و شکست عشق در گلو / من اعتراف می کنم که پرچم / احساسی شاد بود میان سه رنگ / یکی برای خون . گودال هایی در عمق خاک / یکی برای صلح ، پرواز پرنده ای بی صدا / دیگری ، آن که خیابان آمد / آن که رقصید ، آن که آزاد بود ، آن که می خواست آن که ...

 

کتاب تعمیر با جراحت اضافه در دو بخش شخصی ترین کنش های عاطفی را از زوایای اندام  و تن در احوال خصوصی تاکنش های محدود در جمع های کوچک ، تا خیابان با زبان گفتاری و ملموس ، شعری برای مخاطبان عام تدارک دیده است . زبان در عبارت و گزاره های کوتاه ، در دفتر اول ، خلق و خوی معتدل و تجربه در حیطه عواطف فردی را برای ذهن آشفته و از خود بیگانه می سازد . با ترکیب روایت بیرونی و درونی به تاثرات امپرسیونیستی در زبان می رسد .

زبان گاه در اطواری مادرانه و دلسوزانه به خود نگاه می کند . به گلو به دهان به سکوت و ترس های کودکانه که در دیوار ها پنهانند .

شعر در وجه پدیدار شناسانه از نزدیک ترین و ارجاعی ترین واکنش ها ، خود را آغاز می کند و با ذهنی هشیار ، ناخودآگاه ترس خورده را به زبان می آورد .

 

شعر ریزش ص 8و 9

---------------------

لب خواهش گلوست بر صورت / دهان اما ، بی اجازه خاموش است / سکوت / در و دیواررا گرفته / دیوهایی ، پنهان در دیوارها / باید از اندام ها بپرسم از گوش ها / آخرین صدا را که شنید ؟ همان که آوازی بود با ...سکوت / از قاب های اتاق / چهره های را می ریزد . و خالی جای چشم ها / گودال هایی برای رفتنند ....

در شعر رفتار سیگنال ها زبان عینی و فضاسازی دیداری ، وجه شعر ی را مغلوب خود کرده است . انگار شعر در هوای آلوده بازیابی چهر ژانوسی مدرنیته است و تحقق اش امکان پذیر نیست .

در رفتار سیگنال ها ، مادیت فضا و توصیف و مناسک دیداری و اجرایی روایت ، زاویه ای خنثی را به نمایش می گذارد . نوعی زبان گزارشی خالی از دیالوگ ، پرسپکتیوی خاکستری از یک کلان شعر آلوده را به رخ می کشد .

 

شعر رفتار سیگنال ها ص 12و 13

---------------------------------

برای این میز / حضور چند چشم و چند نفر کافی ست / بفرمایید همین جا / صندلی های کافه گرد نشسته بودند / دود ، اندازه ای که می شد آدم ها را دید / بیرون اما ، مه غلیظ بود / نه مردم معلوم ، نه کوه ها / رادیو می گفت : به هشدار رسیده آلودگی / طوری که حتی / ریس جمهور هم راه دفترش را گم کرده ...

 

عدم رعایت اقتصاد بیان و بی توجهی به معماری کلمات و عبارت های گزارشی و غیر ضرور ، فرم بیانی را بی جهت متورم کرده است .

تسلط روایت انضمامی و ملموس حوزه خیالی را مشروط و قابل کنترل کرده است . و زبان با تصویر های روایی خود را در فضایی مفروض جا به جا می کند . گاه بین حرکت ذهن و ارجاعات درونی  اعضا و سلول های بدن ارتباط متعادل ساخته می شود . تن نه به عنوان ابژه ساکت و در خود که در روند سیال ذهن و ساختن ایده های شعری حضور دارد .

گاه هستی شناسی و شگرد های بیانی احمد رضا احمدی را می توان در بعضی قطعه ها و بند ها حس کرد

- موهای ریخته سرت / جشنی که تورا به نیستی / نزدیک می کند . (ص 20)

- عریانی آیا / عصیان خواسته هایم نبود .(ص 18 )

- زن توی قاب عکس رفته بود /بر دیوار / بدون پیراهن اش / دکمه هایش و دستی که پشت پرده / نیست شده بود . ( ص 24 )

- هم دیدن / و هم  ندیدن / آنکه تو را می بیند / و پیوسته در پوستی از زندگی می گذرد .(ص  26 )

- گونه هایت / گونه هایم / ما جانورانی ساکتی هستیم / ساکن در زندگی / در فاصله بین دو سیلی  ( ص 93 )

گرچه این تاثیر پذیری غیر مستقیم و در خلل عبارت ها و ارکان عمود ی شعر می افتد .

در شعر های حسنلو معنا و محتوا وضوح ندارند اما در اجرایی روایی ، خصلت القایی و طنین شاعرانه می یابند .

در دفتر لنز های مضطرب ما با تجربه های بدیع و متفاوت زبانی مواجه می شویم . مفاهیم کلی در کارکرد جزیی تراز اطوار شعر را به نمایش می گذارند . و بار رواشناسیک کلمات ، لایه های تحتانی تری از تصاویر را از تجربه انتزاعی زبان را به سطح روایت می کشاند .

در دفتر اول کنش های زبانی از سطح پدیده هاو اتفاقات و رخدادها به ذهن می رفت و در یک تبادل عینی و ذهنی به پیشنهاد قابل اعتنایی در زبان شاعرانه نمی رسید . اما در دفتر دوم ما با شعر هایی مواجه می شویم که تجربه ناهوشیارتر و ذهنی تری از زبان را در کارکرد بیانی نشان می دهند . اگر محمد علی حسنلو این تجربه را در زبان شاعرانه اش تعمیم یا اعتلا دهد ، در آیند می تواند در گونه عاطفی و اعتراضی به اقلیم جدیدی از زبان شخصی و متمایز برسد .

در فاصله دو زخم / ضربه های زیادی بر پوستش نشست / نه اینکه شوالیه باشد / یا قهرمانی با شمشیر چوبی / او در بین دو مرگ / مر گش را از دست داده بود .

ص 52

وجه متمایز و خود انگیخته و متفاوت این شعر نه تنها در نگرش مطایبه و سخره آمیز به مرگ که از ادراکی مدرن و نامقدس یک روح نقاد خبر می دهد.و شعریت شعر را در فضای دو زخم بنا می کند .

تکنیک ایجاز در زبان معنا را در گستره زمانی و مکانی قرار می دهد . او در بین دو مرگ / مرگ اش را از دست داده بود ، همان استعاره بی رحم و سرد  لا ئیکی ناباکوف است  که می گفت : حیات لمحه ای نور بین دو ظلمت مطلق است.

 اما در بعضی از شعر های این دفتر خصلت گزارشی و روایی در صدد تخلیه هیجانی ست که با زبانی شبه شاعرانه بیان می شود

شعر عصر ص 20

یکی می خواست / زودتر از باتوم ها / به آخر خیابان برسد / دیگری / دنبال دوستی / که چیزی خواسته بود / عصر گه گذشت / هیچکس / هیچ چیز نمی خواست .

امروز بیش از گذشته شعر با پسوند سیاسی نه تبعیت از یک الگوی آرمانی در بیان یا بکار گیری عناصر و نشانه های مصرف شده و آشنای سمبلیکی ، بلکه ساختن فرمی ا ززبان است که تمام پیشننهاد یا فرم های و نشانگان قراردادی و ماقبل خود را در شعر عادت زدایی کند .

سطرهایی از شعر واقعیت، نگرش سمبولیکی و رمانتیکی شعر های چریکی ده پنجاه را در ذهن تداعی می کند :

شعر واقعیت ص 64و 65

------------------------

از گلو یم صدا را بردار / به لهجه ای همه گیر / گوش نگاهم باش در میدان ها / کنار بنر هایی که تبلیغ آدم با صدا های مختلقند / روی مانیتوری که پخش همه چیز است ، جز من /اینک پنهان / کبوترانی را در سینه ام بزرگ می کنم / عجیب نیست / میله را برای ما ساخته اند / برای آدم / که هوای تغییر به سرش می ریزد / و سال ها بعد اسکلت هایی که می توانند / مصرف چاله های خالی زمین را  نشان دهند / اعتراض پشت اعتراض / دنیا را ببین / ما فقط تاج ها را انداختیم ...

کیفیت عاطفی و نگاه جزء نگر و سوژه که هستی شناسی فرد گرایانه اش را از رخداد ها عبور می دهد . و گرانیگاه حسی و زبانی را روی مدلول های واقعی و باورپذیر قرار می دهد .

سیالیت ذهن در او با تصویر هایی پی درپی با خصلت روایی به پیش می رود . او با تغزلی کردن محتوا ، می خواهد واکنش های سیاسی را جذب دریافت های زیبایی شناسانه کند .

گاهی هم فرم و نحو و بیان در اجرای شعر برجسته تر از معنا می شود .

در شعر جاعل ص 52 می خوانیم :

ما تصویر یکدیگر بودیم / توی یک چمدان / سر گردان از این مرز به آن مرز / کلید ؟ قفلی که نداشتیم / گذرنامه ؟ صورتی تا خورده با لبخندی زحمی ( توی عکس ) / نخند مثل ژوکوند / که این سر از سر گردانی / بر بالشی از خشم سر گذاشته / تبعیدی ، تبعیدی ست / چه هواپیمایی اورا بر دارد ، ببرد کفش هایش / تنش – خودش – وطنش را / چه ...چه ...چه ...

در شعر پچ پچ کارکرد عینی ارجاعات و حرکت بر اساس تکنیک مجاز مرسل بالحنی آیرونیک اجرا می شود .

در این شعر نیت سیاسی در لفافه عینی کردن چند اتفاق خصلت گزارشی و غیر ارزشی می یابد .روح و روان ولایه های زیرین احساس چون دلهره ، نگرانی و انتظار ، نه توصیف و نه بیان می شود بلکه در گزاره های خبری ، عریانی ترین پیامد های زندگی در وضعیت اضطرار و گرفتار در خشونت را بازتاب می دهد . طنز مایه سیاسی همان نسبی کردن و به سخره گرفتن وجه تراژیک زندگی است . نوعی برانگیختگی و شور آنارشیستی بر وضعیت غیر شاعرانه زندگی می باشد .

شعر پچ پچ ص 58و 59

------------------------

رفته بو سبزی بخرد – نیامده بود / رفته بود دانشگاه – نیامده بود / رفته خانه ی دوستش – نیامده بود / این ها را چند مادر و همسر و دوست می گفتند / توی گوش هم / توی اس ام اس های گوشی / توی اجتماع های کمتر از چند نفر / من توی توالت خانه دیدم / که خون جمع شده بود / روی آسفالت خیایان هم / خون جمع شده بود / حتی ، توی دل چند تا از همسایه ها / روزهایی هستند / که توالت و آسفالت خیابان / دل همسایه و توالت یکی می شوند / این ها را من از چشم هایم شنیدم .

درشعر می خواستم و اضطراری ، شعر بر مبنای واقعیت به لایه های خیالی و سیال ذهن می افتد . شعر توامان از تحرک ذهنی و مفهومی و مکانی برخوردار است .زبان با شگرد سورئال ملموس و باور پذیر می شود و در سایه روشن واقعیت غوطه می خورد . در این دو شعر شاعهر بیش از تولید معنا به فرم متحرک روایی اش توجه کرده است برای همین هر جا که شاعر اراده به شعر گفتن را از گریبان زبان بر می دارد شاعرانه تر عمل می کند .

حسنلوازیک رخداد تاریخی مادیت شعر ش را می سازد و با باز آفرینی رویاگون

، آن اتفاق  را در احوال شخصی بازتاب می دهد .

مالارمه می گوید : دو سال است ، مرتکب گناهی شده ام و همانا آن گناه ، دیدن رویاهایم در برهنگی آرمانی اش است .

این همان فلسفه شعر در خیابان است . یعنی برگزیدن عام ترین تصویرها که ذهن ، در یک خواست اجتماعی به اشتراک می گذارد .

یعنی دست گذاشتن روی عصب و رگ حادثه ای که خصلت نمای تارخی دارد و وجه گزارشی را نشان دار می کند .

شعر عصر ص60 و شعر زخم ص61 و شعر شب ص 63

آنچه در شعر های خیابانی بیان نمی شود امری ست بیان نشدنی . شاید عشق در خیابان با ملاحظات در جغرافیای ممنوعه خودش محصور باشد .

ولی سیاست غیر شاعرانه وقتی عریان می شود ، شعر سیاسی می تواند بدیل و تغزل این عریانی شود .

چکیده امر غیر زبانی که در زبان شاعرانه طنین استعلایی می یابد .گاه واقعیت شعری کاریکاتوری از واقعیت می شود با ایماژهای انتزاعی که کلیت بخش و مخرج مشترک صدا ها می گردد.ما در شعر واقعیت ، با دوگونه تصویر مواجه می شویم که روی هم قرار می گیرند .من سوژه که در کانون ملتهب واقعیت است که خود را به جا نمی آورد و من سمبولیکی که ذهنیت غیر تاریخی دارد .

صدای زخم داشت باد / بوی خون / پیراهن تو /وتکه تکه / افتادن نفس از دهان / از خیابان / از حادثه بازگشته بودیم / وقتی که یکی /میان ما کم بود .

این تکینک درتطور ذهنی، شعر را نه یک پدیده صرفن زبانی که کنشمندی سوژه ای می داند که می خواهد شعاع بلندی را برای مصاف با تاریخ و جبر های ریزو درشت اش برگزیند. یعنی تخیل رهائیبخش ، خاستگاه مشترک شعر و رخداد تاریخی می شود .به قول هایدن وایت : حلول امر سیاسی در بافت تاریخ همواره به نوعی بوطیقا و شکلی از ادبیات آلوده است .وقتی ذهینت شاعرانه با عشق به مصاف موقعیت تراژیک می رود .

 


 

 

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات