اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 53
بازدید امروز: 3063
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 3063
بازدید این ماه: 3063
بازدید کل: 14865970
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



شاعران جنوب ازنفس نمی افتند





عبد الصّمد آبروشن که من با تلخیص (البته نه اندکی) ایشان را در این نوشته،صمد خطاب می کنم در سال گذشته (93)،15 شعر خود را در 36 صفحه و با نام «گل های چرنوبیل»با انتشارات بوتیمار به بازار کتاب عرضه کرد.

اکنون و در این مجال می خواهیم نگاهی اجمالی به شعر او و گل های چرنوبیل داشته باشیم.

شعر صمد را که می خوانم با همین اصطلاحاتِ معمولِ غیر قابلِ تعریفِ گنگ و مبهم با خودم می گویم:شعر او شعر خوبی ست،شعر زیبایی ست.

خوب است که دست و پای بزرگترها در این مقولات (شعر و خوبی و زیبایی) بسته است که یک تعریف درست و حسابی یا به قول خودشان،جامع و مانع،دست و پا(ارائه)کنند.ما طفلکی های اهل کاغذ و کتاب «بخشی از یک ترانه»که دلخوشی ها یمان را در همین سطرها جست و جو می کنیم و قوت لایموتمان همین کلمات است و به خاطر ما بود که اول ،کلمه بود،شعر صمد و امثال او را که می خوانیم لذّت می بریم.و چه بهتر که لذّت مثل خوبی و زیبایی تعریف دقیقی ندارد.آن عده ای که شعر و ادبیات را بد شروع می کنند،به نام پشتوانه ی ادبی،چشم های در گذشته را،از گذشته به امروزشان تحمیل می کنند و انتظار دارند ما هم زیر بار این تحمیلات برویم.اما نه! نمی رویم. اینکه عده ای چشم هایشان را از گذشته آورده اند و به اکنون نگاه میکنند حرفی ست و این که کسی باچشمهای اکنون، به گذشته،حال وآینده اش نگاه میکندحرف دیگری ست  .

 او وقتی از حیات لوله واز چنته می نویسد حتما درباره لوله  وچنته ننوشته است .عجیب است که برای عدّه ای هنوز عجیب است که با این کلمات بشود به شعر پرداخت.

همه حرف من از این خط کشی ها این است:صمد شروع خوبی داشته است.

ذهن و زبان صمد،زمان و مکانی را که در آن به سر می برد درک می کند ،یعنی صمد به زندگی معاصر ،دیدی معاصر دارد و شعر او از لحاظ مضمونی دقیقا شعر معاصر ماست.

او بخشی از حیات خود را به واسطه حیاتی که به اشیا می دهد و با حلول در وجوه مختلف اشیا ،وجوه مختلف خود را به شعر می کشد.

اندوه انسان در لحظه ی آگاهی سرسام آور است.و این اندوه سرسام آوردر همه اعصار با انسان بوده است. حافظ برای گریز از دنیا و شر و شورش و غم زمانه از  شراب و مِی چون ارغوان استمداد می طلبد واین طور می نویسد «شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش       که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر شورش»   یا  «غم زمانه که هیچش کران نمی بینم      دواش جز می چون ارغوان نمی بینم»

صمد هم حق دارد در توصیف رهایی از غم زمانه ی خود ،تمثیلات معاصر با خود بر گزیند و از واقعیات معاصر و عناصر پیرامونش استمداد بطلبد. او از چنته می نویسد چنته ای که می شود در قلب و در گلو ریخت :

(باید به جایی زنگ زد

به کسی که متخصص باز کردن لوله است

به کسی که با یک نگاه،عیب را می یابد

به کسی که به شما می گوید

چنته را به یاد آر

گشاینده قلب ها برطرف کننده غم ها) «شعر چنته ص 9»

وقتی صمد از لوله می نویسد ، درک میکنم چه می گوید به زعم من طرز نگاه می تواند ،عجایبی را در کلمات،دیده یا نادیده بگیرد ،طرز نگاه صمد و طرز برخورد او با زبان که مدخلی از طرز نگاه او دارد از لوله و دالش (کلمه اش)موجود عجیبی ساخته است.شاید از بس که پیرامونمان را نادیده می گیریم وقتی کسی با طرز نگاهی فراتر از معمول ،یاد آوری مان می کند،فکر می کنیم به چیز عجیبی اشاره دارد .در شعر دیوار نویسی هم که یکی از شعر های خوب این مجموعه است لوله نقشی اساسی دارد «بیا و فیل من باش-بیا و آن لوله ی عجیب را در من فرو کن»«من به یاد آن شب ام آن شب که لوله ها روشن و خاموش شد»

«به این لوله رحم کن-به لوله رحم ،رحم کن»«پدر تف به لوله تفنگت که این همه بی حیاست»«دستم به لوله تفنگت نمی رسد»«ما هیئتی از پروانه ها هستیم که از لوله تفنگ بیرون پریدیم»شاعر در این مجموعه شعری دارد که اختصاصا مربوط به لوله است که در آن به لوله آگاهی داده است ،خود را در اجزای لوله تنیده است به روابط لوله با جامعه پیرامونش پرداخته است(لوله حیات ساده ای دارد/ ساقه ی گیاه لاغر است/ روینده و رونده است / ... ) (شعرلوله ص 7).

لوله با آن فضای خالی اش هویتی دارد که او را از میله متمایز می کند ،در آن فضای خالی آیند و روندی است که اذعان بر جریان زندگی دارد .

لوله روزگار و سرنوشتی شبیه انسان دارد یا بالعکس،انسان روزگار و سرنوشتی شبیه لوله دارد.انسان در فضاهای خالی خود سکنی دارد.انسان در حبس هم در فضاهای خالی خود ،رهیدن دارد.

انسان در تمام عمرش به پر کردن خالی ها و خالی کردن پر ها، اشتغال داشته است. انسان وقتی مشغول عشق ورزیدن است ،مشغول پر کردن و خالی کردن است. انسان زندگی می کند، یعنی پر و خالی می کند.شاعر وقتی خود را در شعری خالی می کند،حتما در جایی چیزی او را پر کرده است. انسان از ماقبل تاریخ ،تاکنون پرسش های بنیادی داشته است.پرسش های بنیادی درباره چیستی و هستی و هدف از خلقت.

پرسش هایی از قبیل «این آمدن و رفتن ما از پی چیست؟» یا «از کجا آمده ام ،آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟»صمد هم در شعر لوله ،در پایان به همین پرسش های بنیادی میرسد و این طور می نویسد «لوله از کجا آمده ای؟ لوله به کجا میروی؟»در شعر چنته هم پای لوله به میان می آید،بی علت نیست که می گویم اگر شعر لوله و چنته در پی هم نمی آمدند برای ما طفلکی های اهل کاغذ و کتاب،ضایعه ی اسفناکی بود.

گاهی شعر با یک سطر و یک حرکت ،منبسط می شود و در مراحل بعد به خوانش هم انبساط می دهد.و آن زیبایی غیر قابل تعریف را دو چندان می کند یعنی شعر را دو چندان غیر قابل تعریف می کند. منظور من سطر «پس من چکه می کنم»در پایان این بند است:«چنته بریزم در گلو/چنته در قلب/غم هایی را باید زدود/زنگ هایی را از مجاری/اگر اعصاب من مثل یک بادکنک ضعیف است /یا اگر لوله فکر می کند مثل من خراب است/پس من چکه می کنم»

و اما .....

حیف است گل های چرنوبیل با این حجم کم و شعر های خوبی که دارد غلط های املایی فاحش داشته باشد «در وحله اول باید به اعصاب خود مسلط شوید»ص 12 ، «یا کشتن اعزای جبهه ی خط نجات توسط اس اس»ص 27، « از شما به خاطر همه غذا های خوشمزه ای که به ما ارزانی کرده اید سپاسگذاریم»ص 19

شعر خانه زرد ص33 نسبت به بقیه شعر ها ضعیف تر است البته این ضعف تنها به علت بلند بودن شعر و جمله های بلند آن نیست بلکه مضمون پردازی بیش از حد و پیچاندن موضوع و علت و معلولی کردن بیش از حد قضایا،کار دست شعر داده است.

از جمله این سطر ها: «در طول مدتی که شما در خانه هستید ،توسط هیچ یک از خورشید ها رصد نخواهید شد . پس سعی به نزدیک شدن ،جداسازی یا لمس آن نکنید»

توضیح وتوضیح و . . . :«در هنگام بازگشت به خانه ،اندام آن ها توده ای از عطر ها و بوهای نباتات و ریاحین است آن چه تصور می شود گو که گوی های عظیمی از صمغ و سرگین در خانه هستند اما آنچه بیش از هر چیز در چشم می ماند زیبایی شقیقه های شان در هنگام دود کردن چپق های شان است»این سطر ها با این حجم ترافیک تصاویر چه می خواهند بگویند ؟هدف شعر تنها تصویر سازی که نیست.

و بند پایانی شعر:«یکی از آنها از زیر ناخن های  کثیف و چرکی خود رنگین کمانی می سازد و آن دیگری با گرد بادی که ما را همچون دانه های شن در خود می بلعد الماس کوچکی روی گونه میتراشد »در این سطر ها شعر به نفع خیلی چیزها تحلیل رفته است.صمد در بعضی سطرها (عمدتاً بلند) دچار مشکلاتی می شود :

از قبیل تکرار (را)ی مفعولی: «کندن سر تارسیدگی کامل و قوام ودوام بخشیدن محل ترمیم و سپس شریان هایی را که از محل جدا شدن سر بیرون زده اند را مسدود کنید»

یا این سطر ها:

«فورا کلماتی را که در دهان دارید رابه همراه تعفن قورت دهید» ص 27

و ضعیت تالیف در این سطر ها :

«داشتن سلامت عقل ،پس از بیرون آمدن از راهی که ما هر کدام مان خواسته یا نا خواسته از آن فرو می رویم شرط اول است»

 وحشو در این سطر ها:

«چیزی باید جایی گیر کرده باشد بلوری ساخته شده است در چشم کوهی در قلب» ص8

دغدغه توضیح و تشریح اگر می گذاشت سطر (بلوری ساخته شده است در چشم) شاید سرانجام بهتری می داشت، شاید اینگونه بهتر بود : «چیزی باید جایی گیر کرده باشد بلوری در چشم کوهی در قلب»

یا در این سطر ها «به طور موقت می توانید از سر های زیادی که در اطرافتان به وفور دیده میشود استفاده کنید»شاعر میتوانست در این سطر ها از بین «زیادی» و «وفور»یکی را به کار بندد که البته در اینجا «زیادی» زیادی است .

و در این سطر ها «هر گل رنگی دارد و یا هر جوراب بویی»ص 31

قاعدتا اینطور است :«هر گل رنگی دارد و هر جوراب بویی»

 و در این سطر :«رفتار عادی و یکنواخت و محقرانه ای دارد» ص27

از این سطر اینطور متبادر می شودکه رفتار عادی و محقرانه یکی است.

مواردی که برشمردم از جمله مواردی هستند که ناشی از شتابزدگی شاعر در ارائه کتاب  هستند و از ارزش شعرهایی چون «لوله»،«چنته»،«دیوارنویسی»،«پاک کننده»،«آمبولانس» وشعر های خوب دیگر او نمی کاهند.

اینهاتجربه های صمد هستند ،تجربه هایی که او با کتاب دومش به ما می گوید باید او را جدّی تر بگیریم و او نیز خود را با توجّه به انتظاری که از او می رودهر بار جدّی تر ارائه می دهد .

صمد دستی توانا در هنر های تجسمی دارد مثل دوست و همراهش «محمد رضا طاهر نسب»که شاعر ،نقاش ومجسمه سازاست. اما نباید از شعر انتظار داشته باشد که چیزی(هولناک تر از آن چه از بوها و رنگها می سازد)ص31 (گلهای چرنوبیل) ارائه دهد.

در پایان دوباره می گویم صمد شروع خوبی داشته است. از شعر او و شاعران جوانی که به خیل شاعران جنوب پیوسته اند این صدا را می شنوم که می گوید:

( شاعران جنوب از نفس نمی افتند )

 

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات