شاعر که می میرد دیگر نمی میرد
(تصرفی از شعر رویایی)
رفتن هر شاعر نهیب بال کبوتر است نهیب یک ستاره
ی دور دست که به یاد می آورد به بودن در جریده ی عالم را، دو چندان بودن در زمانه
ی عثرت را
دو چندان زجر کشیدن و دو چندان در حاشیه های نا
خواسته بودن را
شاعر دستاورد هزار دستان است هر چند یک از هزار
او در زمانه ی عثرت به چشم نیاید.
محمد علی سپانلو در گذشت ،اما بخشی از او که
سپانلوی شاعر است هرگز نخواهد مرد
خاک بر شاعر گوارا باد ،اکنون که به خیل کاروان
رفتگان شعر معاصر پیوسته است همجوار شاملو، اخوان ،نیما ،فروغ ،مختاری ،پوینده،گلشیری
و... شب نشین شب های شعر خواهد بود و جسمش را لایه لایه به شعر خواهد داد
یک
شاعر در نبود خودش نیز ایجاد تازه تری ست