رضا بختیاری اصل
" انتظار
"
هی مرداد
چرا مردار ما مردگان را
به گرمای گرده گرفتی ؟
حتم تکرار تاریکی را
در این پنجشنبه بازار شرقی
داری ورق می زنی ؟
- اما خود شب این جمله
ها را باید نوشته باشد ؟
- نه
!
در سرگذشت این کوچه
از تسلیم یک باد سخن گفته بودند
- سلام
!
عصر موبایل عالی به خیر !
تلگرامی از اسب های مشروطه نیامد ؟
من چگونه می توانم آه خود را پس بگیرم ؟
اگر نفت کوتاهی نمی کرد
سفره ها را اگر قفل کرده نبودند !
آیا توانسته ام زنی را
که خورشید نصب کرده جای قلبش
حکیمانه ببوسم ؟!
- بله
!
کلاه حقیقت گشاد است
کچل نیست کله های دوران
تو دیگر پذیرفته یی از انزوای گل برایت بگویم
- کجا می شود چند جعبه
خنده خرید ؟
کودکم
صبح گیرای فردای چشم تو کجاست ؟
رضا بختیاری اصل