احمد دریس
1
أنا المرأة التي غرقت بها المراكب
كلها و خذلتها...
و حين لم يبقَ لها من الأشرعة
غير جناحيها تعلمت كيف
تتحول من إمرأة إلى نورس...
من همان زنی هستم
که تمام کشتی ها در او غرق شد
و ناامیدش کردی
آنگاه که هیچ بادبانی به جز بالهایش
برای او باقی نمانده بود
آموخت که چگونه
از یک زن
به پرنده دریایی تبدیل شود
غاده سمان
ترجمه: احمددریس
2
حاولت
أن تجعل مني
أمیرة في قصرك الثلجي
لكنني فضلت أن ابقى
صعلوكة في براري حريتي
تو سعی کردی
که از من شهبانویی
در قصر یخیات درست کنی
ولی من ترجیح دادم
ولگردی بمانم
در بیابان های آزادی خویش..!
غاده سمان
ترجمه: احمددریس
3
و نَحنُ لَم نَحلُم بأكثَر مِن حَياةٍ
كَالحَياة
و ما رويايی بيشتر از يک زندگی
که شبيهِ زندگی باشد نداشته ایم...
محمود درویش
ترجمه : احمددریس
4
أحبُها سرًا، وتقتلني علانيةً
مخفیانه دوستش می دارم و علنی میکشتم
محمود درویش
ترجمه : احمددریس