بهار قهرمانی
بهارقهرمانی:مقیم استرالیا
١-
شك مي كنم به برگ
و
محبوبه ها
كه
دست در عقربه ها مي برند
و
بويشان پيراهنم را مي كشد
به
كودكيِ جا مانده
در
تردد هر چهار راهِ هميشه قرمز
كسي
اينجا هست
اسمم
را درست
تلفظ
كند؟
نمي
دانم
خداي
شيطان بود يا جبرئيل
كه
مرا آفريد
و
همين مردي كه در گوشه اي از من مي نشيند و
مراقبه
مي كند
در
قطار
خيره به نژادهايي كه
قاطي شده اند
دلم
تنگ
و انگشت هايم آبي مي
شود
قرار
بود ديوانه اي بشوي
ماه
را بگذاري لاي موهايت
بيدمشك
بدوزي جاي دكمه هات
مادر
چقدر
مرا پير زاييدي
اين
قاره ها هنوز كشف نشده اند
گوشتم
تلخ شده است
و
چيزي
كه
در هيچ كجاي سمت چپ سينه ام نيست
مدام
تير مي كشد
شايد
اگر غريبه اي
رازيانه
بياورد
يا سنجد تعارف كند
آن
نارنج نشسته بر شاخه ي دور از دست
عطرش را پنهان نكند
عقربه هاي بي وقفه ي
اين ساعت را
اگر
از جا درآورند
بپرس
كسي
اينجا هست كه نامم را ...؟
محصول
زمين هاي سوخته را
و
دري را
كه
به بيرون باز نمي شود؟
شعردوم
در
گچبري آسمان بالاي سرم
ستاره
نام گل هايي متقارنست
و
سيم هاي ماه
ماهي
يك بار
زير
بار اتصال نمي روند
از
بين گل هاي آپارتماني
كاكتوس
محبوب من و زن هايي ست
كه بي تعارف
آب
را به خار تبديل مي كنند
همه چيز در اطرافم
آنقدر تند بوده
كه
بر كاغذ ردي به جا نگذارد
تنها
مي توانم از مردي بنويسم
كه
وقتي به دنيا آمدم
در
شهر ديگري
عاشق
بود
آن
سوي پنجره
ساختماني
نور و آب و خاك مي خورد
و
رشد مي كند
بايد
منتظر بنشينم
شايد
كاكتوس ساكنان جديدش
از
پنجره برايم ستاره بفرستد..