اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
صاحبان آثار

نانام

یدالله رویایی

گراناز موسوی

علی نگهبان

فریبا صدیقیم

محمود فلکی

مانا آقایی

کوروش همه خانی

زلما بهادر

آزیتا قهرمان

عباس شکری

آزیتا قهرمان

لیلا فرجامی

محمدحسین مدل

سهیلا میرزایی

رضا خان بهادر

مهرنوش مزارعی

خسرو دوامی

مرثا شیرعلی

الهام گردی

حسین نوش آذر

شهروز رشید

پویا ایمانی

مسعود کد خدایی

مجیدنفیسی

کاظم امیری

روجا چمنکار

منصورکوشان

مهرانگیزرساپور

مریم رئیس دانا

مهرک کمالی

عباس شکری

نوشا وحیدی

شیوا شکوری

الینا نریمان

بهروز شیدا

فرزین هومانفر

پیمان وهاب زاده

افشین بابازاده

وریا مظهر

بیتا ملکوتی

بهار قهرمانی

پوران لشینی

توماج نورایی

مسعود کریم خانی

زیبا کرباسی

فرشته وزیری نسب

وحیدذاکری

مرتضی مشتاقی

نیلوفرشیدمهر

شیما کلباسی

سپیده جدیری

علیرضا زرین

ساناز داودزاده فر

خالدبایزیدی

میلاد زنگنه

هنگامه هویدا

ساقی قهرمان

مجیدمیرزایی

هادی ابراهیمی

ثنا نصاری

نیما نیکنام

مریم میرزایی

شبنم آذر

کوشیار پارسی

حسین رحمت

سهراب رحیمی

شیدا محمدی
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 113
بازدید امروز: 1953
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 4613
بازدید این ماه: 48936
بازدید کل: 14917027
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



من نویسندۀ زن نیستم» معضل سیمون دوبوار

                                      
                                        پوران لشینی


پوران لشینی: مقیم آمریکا

تویل مویی پرفسور استاد ادبیات عاشقانه، فلسفه و هنر در دانشگاه دوک

«من نویسندۀ زن نیستم» معضل سیمون دوبوار

 

در سال 2008 منتقدان درخشان ادبی روی نویسندگانِ زن تحقیق ‌کردند. بیشترِ کتاب‌های آن سال سطح بالایی از روشنفکری هستند و نقدهای به‌دست‌آمده از این دستاوردها عموماً در سطح جهانی فرهنگستان به رسمیت شناخته ‌شده‌اند. مثلاً کتاب پائولا بک شیدر با عنوان شاعران زن انگلیسی در قرن هیجدهم در سال 2006 جایزۀ جیمز راسل لوول[1] را در انجمن ادبی مدرن ام‌ال‌ای کسب کرد. از سال 1980 به بعد نسل جدید و تازه‌نفسی از نویسندگان زن ظهور کردند؛ بنابراین بسیاری از منتقدان ادبی ضرورت ایجاد فضای فکری اندیشمند را احساس کردند تا در آن به مباحثۀ جدی دربارۀ کتاب‌های حاصله بپردازند.

در سال 2005 ماری ایگلتون در کتاب نقش نویسندگان زن در ادبیات داستانی معاصر تأکید می‌کند که تفکر فمینیستی متوجه زنانی است که برای نوشتن و نویسندگی تلاش می‌کنند. ایگلتون نقش نویسندگانِ زن را در ادبیات انگلیس، که بعد از سال 1970 حاصل شده‌اند، عمیقاً پراهمیت می‌داند. همچنین او مجله‌ای را با همکارانش راه‌اندازی کرد به نام نویسندگان زن معاصر که آن مجله به نقش زنان در ادبیات بعد از سال 1975 توجه داشت.

امروزه به نظر می‌رسد مانند اواخر سال 1980 تئوری‌ها و عملکرد اجتماعی با هم همگام نیستند. نتیجۀ آن نوعی جنون روشنفکری است که نیمی از محققان به خواندن آثار زنان ادامه می‌دهند و نیمی دیگر معتقدند که بیشترِ نویسندگانِ تأثیرگذار، مرد هستند و کلاً نویسندۀ زن کلمه‌ای بی‌مفهوم است. پس تعجبی ندارد که بسیاری از نویسندگانِ زن کتاب و مقالاتشان را با عذرخواهی شروع می‌کنند و معمولاً در آغاز به ما اطمینان می‌دهند که با بارث[2] یا فوکو[3] ضدیت ندارند یا یادآور شوند که دربارۀ زندگی واقعی خودشان نمی‌نویسند، بلکه نقش آن‌ها فقط به‌عنوان نویسندۀ متون ادبی است یا وقتی می‌نویسند «زن» منظور آن‌ها واقعاً زن است و...

چنین قاعده‌ای مشخصۀ ضعف نظری در ادبیات است؛ درحالی‌که با حمایت از زنان، علاقه به تحقیق دربارۀ نوشته‌های زنان بیشتر می‌شود. تئوری‌های فعلی ما به وجود آورندۀ احساس گناه و یا فراری‌دهندۀ محققان از تحقیق بر روی نوشته‌های زنان است.

بحث من در این مقاله یکی از مباحث نادر امروز است. ما به تئوری‌های فلسفۀ بیشتری نیاز داریم؛ نظریه‌های منصفی که بسیاری از محققان و منتقدان اعم از مرد یا زن به‌وضوح به اهمیت آن‌ها تأکید کنند و از نظر توجیه سیاسی یا دینی مشکلی نداشته باشند.

«من نویسندۀ زن نیستم» معضل سیمون دوبوار

دوبوار در آغاز کتاب جنس دوم خود توضیح می‌دهد در جامعۀ جنسیت‌گرا مرد کل و زن جزء است. مرد شخصیت مستقل عینی دارد و زن وابسته یا ذهنی است و این درواقع تعریف دوبوار از تبعیض جنسیتی است که این مفهوم در بطن تمام مطالب کتاب جنس دوم نشسته است. تحلیل او بسیار ساده و به‌راحتی قابل ‌فهم است. این تحلیل در زمان او و حتی امروز چشمگیر است و کاربرد دارد.

دوبوار با بیان موقعیتی به گفت‌وگویی اشاره می‌کند: «من خیلی اذیت می‌شدم وقتی در بین بحثی انتزاعی، همکاران مذکرم به من می‌گفتند: "شما این‌طور فکر می‌کنید، به خاطر اینکه زن هستید." درحالی‌که تنها دفاعم در پاسخ آن‌ها این بود: "من این‌طور فکر می‌کنم، چون حقیقت است." شاید بهتر بود می‌گفتم: "شما این‌طور فکر می‌کنید، چون مرد هستید." به‌این‌ترتیب ذهنیتم به‌عنوان یک زن از بین می‌رفت.»

انسان بودن مستقل است؛ اگر این قانون درک شود که چرا مرد حق دارد خودش را انسان بنامد اما زن نه، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. درواقع این اندیشه ریشه در تاریکی افکار دارد. در دوران باستان هرم عمودی از موجودیت ذکر می‌شد و در تعریف انسان فقط به مذکر توجه داشت و در توجیه آن گفته شد که چون زن تخمدان و رحم دارد و عادت ماهانه می‌شود، این‌ها شرایط خاصی را تولید می‌کنند که زن را در ذهنیت خود زندانی می‌کنند.

کسی می‌گفت: «زن‌ اغلب به غدد جنسی‌اش فکر می‌کند درحالی‌که مرد کالبد خود را، که شامل هورمون‌ها و بیضه‌هایش هستند، در اوج شکوه تعقل و استدلال به فراموشی می‌سپارد و جسم خود را فقط ارتباط‌دهندۀ مستقیم به جهان می‌داند و معتقد است درک او از جهان، واقعی است؛ درحالی‌که جسم زن زیر بار هر موقعیت خاصی مانند مانع عمل می‌کند و مانند زندان او را در برمی‌گیرد و روی تعقل او تأثیر می‌گذارد.» (سیمون دوبوار، 1984، پیشگفتار)

توجه داشته باشیم که دوبوار احساس وظیفه می‌کرد که به‌ ذهنیت زنانۀ خود، که خصمانه به او نسبتِ بد می‌دادند، پاسخ می‌داد. همچنین به یاد داشته باشیم که او می‌داند نادیده گرفتنِ نظراتش و محدود کردن آن‌ها در چهارچوب حیاتی، به خاطر ذهنیت زنانه‌ و ناشی از وجود ماهیت فلسفۀ تبعیض جنسیتی است.

اکنون قصد دارم با مثالی ثابت کنم آن منطق تبعیض جنسیتی که دوبوار نقد می‌کرد هنوز هم اعمال می‌شود. در فوریۀ 2007 درو فاوست،[4] به‌عنوان نخستین زن در تاریخ دانشگاه هاروارد، به ریاست دانشگاه منصوب شد. تأکید بر جنسیت او چنان در رسانه‌ها منعکس شد که این‌طور به نظر می‌آمد دلیل اصلی به دست آوردن این سِمت برای او جنسیت او بوده است.

روز یکشنبه دانشگاه هاروارد فاوست را اولین زن رئیس دانشگاه در عمر 371 سالۀ خود معرفی کرد. فاوست در سخنرانی‌اش گفت: «امیدوارم انتصاب من به‌عنوان رئیس دانشگاه هاروارد سمبل و فرصت راهگشایی برای زنان باشد. چون این اتفاق حتی در یک نسل گذشتۀ ما هم قابل‌قبول نبود». او همچنین افزود: «من رئیس زن دانشگاه هاروارد نیستم، بلکه من رئیس دانشگاه هاروارد هستم». من معتقدم فاوست بسیار منطقی رسانه‌های جمعی را مدیریت کرد. مطمئناً خودش می‌دانست که او زن است و این حقیقت است، اما او قبل از آن‌که جنسیتش را مطرح کند ریاست دانشگاه هاروارد بودنش را مطرح کرد؛ هرچند او مجبور نبود این کار را انجام بدهد. مسلماً هیچ رئیس مذکری در دانشگاه هاروارد در چنین شرایطی قرار نگرفته بود که در آغاز اولین سخنرانی‌اش مجبور به انکار جنسیت مردانۀ خود باشد. برای درک این مطلب توجه به جملۀ «من یک نویسندۀ زن نیستم» کمک خواهد کرد.

آستین در شیوۀ جی‌ال این را نیروی گفتاری می‌خواند و می‌پرسد چرا زنان نویسنده باید این‌طور صحبت کنند؟ بدانید وقتی زنی در بالاترین مقام شغلی یا در خلق نظریه‌ای مجبور باشد بگوید «من یک نویسندۀ زن نیستم یا یک رئیس زن دانشگاه نیستم» این عکس‌العمل هرگز قاعده‌ای فلسفی ندارد. اگر این‌طور می‌بود حتی توضیح من بی‌معنی بود. این‌ گونه صحبت را آغاز کردن همیشه پاسخ به یک تحریک خارجی است و معمولاً زمانی رخ می‌دهد که کسی سعی می‌کند از جنسیت زن علیه او استفاده کند.

این اظهار به زبان ساده، نوع خاصی از کنش دفاعیِ گفتاری در زمان شنیدن حرف‌هایی از این قبیل است، بنابراین برای بررسی این رفتار باید دنبال محرک‌ها بگردیم.

این اواخر در برنامه‌ای رادیویی شنیدم که آقای گوینده ادعا می‌کرد گفت‌وگوهای اولیۀ جذب دموکراتیک در مورد نژاد و جنسیت، که می‌خواهند مهم نشان بدهند، کاملاً بی‌ربط است. او ادامه داد که ملت یک رئیس‌جمهور انتخاب می‌کنند نه یک نژاد یا جنسیت.

من معتقدم درسی که ما باید از سیمون دوبوار بگیریم این است که اگر در جامعه‌ای تبعیض جنسیتی یا تبعیض نژادی مطرح نمی‌شود، گمان نرود حسن‌نیت علیه فشار بر زنان، سیاه‌پوستان و دیگر اقلیت‌های نژادی وجود ندارد. ذهنیت آنان با ردِ حتی طرح دربارۀ زنان نوعی نقاب گذاشتن بر این مسئلۀ مهم در جهان امروز است. بی‌اهمیت کردن این‌گونه بحث‌ها ارزش واقعی انسان را در جهانِ تعریف شدۀ امروز کمتر می‌کند. کاندیدا شدنِ زنان یا سیاه‌پوستان در یک منصب شخص را به‌عنوان انسان به‌کلی جدا و در حد نژاد یا جنسیت، که برآمده از تعاریف تاریخ است، محدود می‌کند.

من اگر بشنوم مردی بگوید «من نویسنده هستم، نه یک مرد نویسنده»، تجسم می‌کنم که نوعی تحریک فمینیستی او را دربردارد. ما این اندیشه را حتی زمانی که مردها در شغلشان تحت‌نظر و مدیریتِ زنی کار می‌کنند نمی‌بینیم؛ یعنی آن‌ها مجبور نیستند که جنسیتشان را انکار کنند. در آمریکا دیده‌ام مردی که برای پرستاری آموزش می‌بیند "پرستار مرد" نامیده می‌شود. حتی مجله‌ای اینترنتی به نام "مجلۀ پرستاری مرد" برای تمام پرستاران مذکر وجود دارد و پرستاران مرد به‌راحتی با دسترسی به این وب‌سایت به اطلاعات جهانی متصل می‌شوند. آن‌ها خود را پرستار مرد می‌نامند و بدون احساس فشار روانی و شکایت از تبعیض حرفه‌ای به خاطر جنسیتشان به کار خود ادامه می‌دهند. به نظر نمی‌آید برای آن‌ها موقعیتی به وجود آمده باشد که پرستار مرد مجبور باشد بگوید «من یک پرستار مرد نیستم، بلکه یک پرستار هستم».

این اظهارات تابه‌حال نشان داده است که جامعۀ جنسیتی ما به سمتی می‌رود که کسی نمی‌تواند با یادآوری جنسیت به مردی او را تحقیر کند. مرد یا رفتارِ مردانه هنوز معیار عموم و زن و رفتارِ زنانه وابسته یا خاص باقی مانده است. برای نویسندگان زن بی‌نهایت آزاردهنده است که به آنان گفته شود باید به‌عنوان زن یا شبیه زن بنویسند. منظور از این جمله چیست؟ آیا منظور این است که زن باید از بعضی معیارهای کلیشه‌ای زنانه در داستانش استفاده کند؟ این قطعاً همان اندیشه‌ای است که ناتالی ساروت، نویسندۀ فرانسوی، مورد پرخاشگری قرار می‌دهد. از سوی دیگر، می‌تواند برای نویسندۀ زن به همان اندازه آزاردهنده باشد که احساس کند باید مثل انسان به معنای عام بنویسد و هنگام خلق اثر شکافی عمیق میان جنسیت و انسانیتش ایجاد کند.

چیزی که قصد دارم به آن اشاره ‌کنم معضلی است که ساروت هرگز به آن اشاره‌ نکرده است و البته نویسنده‌ای با موفقیت‌های او در شیوۀ نوشتنش، فاقد جنسیت، خیلی خوب پیش رفته است، اما توجه من این است که این باعث نمی‌شود همۀ نویسندگان زن همان احساس او را داشته باشند و ادامه‌دهندۀ سبک او باشند.

برای این معضل راه‌حلی وجود ندارد. فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که با داشتنِ حضورذهنِ مدام به دیگران نشان دهیم که همیشه وقتی تحریکی وجود دارد، تبعیض جنسیتی پیش می‌آید. درواقع شنونده در بررسی این معضل باید میان دو گزینۀ مساویِ ناامیدکننده و نابرابر یکی را انتخاب کند و این دقیقاً همان مطلبی است که درو فاوست بیان کرد.

از طرف دیگر در ادامۀ این بحث ممکن است زنی به نظر سیمون دوبوار اعتراض کند که چرا باید در نحوۀ ارائۀ اثر امتیازِ زن بودن به من اعطا نشود؟ و این‌که چطور می‌شود متوجه شد که کدام نویسنده زن است یا کدام زن نیست؟ اما به نظر من آن شخص نکتۀ مهم سیمون دوبوار را درک نکرده است. تحلیل دوبوار از تبعیض جنسیتی فقط زمانی به کار می‌رود که کسی می‌خواهد حقی را از زن بگیرد. در اینجا او به شناخت جوهر حقیقت و زَنیت، یعنی مؤنث بودن، توجه ندارد.

تئوری‌هایی دربارۀ جنسیت چطور تولید می‌شود یا چطور به وجود می‌آید ربطی به بحث من ندارد و من نمی‌خواهم وارد آن مبحث‌ شوم؛ زیرا در مثال‌هایی می‌شود توضیح داد که زن می‌تواند دوجنسیتی یا هم‌جنس‌گرا باشد یا مردی با قالب بدن زن به دنیا آمده باشد. تمام این موارد تأییدی بر این بحث و مانعی بر این باور است که ما بر اساس جنسیت خود عمل می‌کنیم، بنابراین، این مقاله نه به عملکرد زنان در مفهوم عقیدۀ سیمون دوبوار و نه به مفهومی که جودی باتلر به کار می‌برد، اشاره‌ دارد. این معضلِ «من نویسندۀ زن نیستم» دوبوار زمانی کاربرد دارد که احتمال می‌رود زنی در بحثی با معیارهای مردانه به‌عنوان «زن» قلمداد شود تا کمتر دیده شود. البته باید این واقعیت را بدانیم که حتی اگر افکار عمومی در جامعۀ تبعیضِ جنسیتی، زن را وابسته به مرد یا عرضی تعریف کند هرگز موفق نخواهد شد تغییری ایجاد کند.

درنهایت، تمامِ آن چیزی که باید بدانیم و به آن توجه کنیم این است که ناتالی ساروت یا ویرجینیا ولف و... نویسندگان زن مطرحی هستند که با نوشتن، برجسته و شناخته شده‌اند و مهم این است که آن‌ها خود را زن به شمار می‌آورند.

 

 

تویل مویی پرفسور استاد ادبیات عاشقانه، فلسفه و هنر در دانشگاه دوک

 



[1]. James Russell Lowell.

[2].Barthes

[3].Foucault

[4] - Drew Gilpin Faust








ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات