اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 106
بازدید امروز: 8310
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 10970
بازدید این ماه: 55293
بازدید کل: 14923384
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



زن ها به گلوله ایمان نمی آورند

                                  
                                             مرضیه رضایی


زن ها به گلوله ایمان نمی آورند

 

همه چیز رسمی است

به جز این زن که اندامش را رعایت نمی‌کند

آقای قاضی! اعتراض!

من واردم

مادرم که لباس‌های خیس می‌پوشید وارد است

و مادربزرگ که نان می‌پخت و گریه می‌کرد

برای بار بعدی که باردار نباشد

و مادرش

که دخترانش را می‌شست، در تنور می‌انداخت و گریه می‌کرد

واردند

من دست‌هایم قرمز است

نشسته باشم کنار درخت‌های انجیر با آن برگ‌های پهن

نشسته باشم بی‌حیا کنار مردهای همسایه

که ناخن‌هایشان روی برگ‌ها اندام زن می‌کشند

و مرگ روی دیوارها یادگاری می‌نویسد

 

به عقب برگردیم

زنی با زخم هایش از بیمارستان فرار می‌کند

زنی شیر نداشته/ دخترانش را تحویل می‌دهد

من از هیچ چیز نمی گذرم

 

آقای قاضی! وکیل‌های من همه بیمارند

خودشان را می‌کشند پشت این جایگاه

دست می‌گذارند روی کتاب‌های مقدس

و فکر می‌کنند کتاب‌های مقدس به هیچ زنی راست نگفته‌اند

 

اعتراف می‌کنم آقای قاضی

که زن‌ها به گلوله ایمان نمی‌آورند

به بنگ!

و خون‌های پاشیده روی دیوار

لکه/ لکه/ می‌پاشد روی دامنم

رنگ‌هایش را

می‌پاشد روی انجیرها

و لگد می‌زند به بخت‌هایش

به این دیوار/ لعنتی تکان نمی‌خورد

به این آژیر/ که قرمز است

می‌خواهم کفش‌های زنی باشم که از همه‌چیز می‌گذرد

از شکم‌هایی که زن بود/ از لباس‌هایی که زن بود/ می‌گذرد

از همین آژیر که قرمز است

و می‌چرخد

و مردهایش را می‌فرستند

 

خانه/ محاصره است.

 

مرضیه رضایی

 

 

 








خیلی عالی بود شعرشون

ارسال شده توسط انسیه پناهنده ، در تاریخ 1400/01/01

شعر

خیلی عالی بود شعرشون

ارسال شده توسط انسیه پناهنده ، در تاریخ 1400/01/01


ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات