مظاهر شهامت
بعد از آن رقص طولانی
روی روزی که ابری خاکستری را تنگ پوشیده بود
سر تا پا تاریک تر شدیم
حتی تاریک تر از سگانی زرد و درخشان
که این بار و کنار آن خیابان مایوس
در قدیمی ترین حادثه تاریخ فرو رفته
و صدای فهم کوه های دوردست را واق می زدند
تاریکی تو زیباتر بود که هیچ از آن دیده نمی شد
در تاریکی من
هنوز
حفره های نرمی بود که بعضی از انگشتان تو را می مکید
و این یعنی
باز هم چاه
بازهم چاه ها
بعضی از رازهای آن واقعه نزاع بزرگ را فاش نکرده است
چه خونین بوده
که همه آب های جهان را
و همه ردهایی را که بر روی ماسه ها مانده بود
به توفانی داده بود که از سراسر خود خسته بازمی گشت
نوشته بودم پیش تر
که باید گورهای خود را از زمین پس بگیریم
گورهای سبک
گورهای قابل حمل و وسیع
بله پس گرفتیم
پیش از واقعه جوجه کردن گنجشک ها روی جنگ جهانی دوم
و درست پس از اشتیاق عمیق
که جوان ترین اجسادی بودیم با پوست هنوز نمناک
حالا
گور تو روی تختخواب است
گور من روی صندلی ی پشت میزی فرتوت
در آن فرو می رویم هر شب
و به صدای سوت زدن ستاره ها گوش می دهیم
مظاهرشهامت