آدم ها را همان طور که دارند
رها کن
بسیار بیا تا دیر درمان نکند
برگرد اما از همان جایی که رفته است
صدایی در جهان نبود با این همه رادیوهای موجی
فقط تصویر می دیدیم در آینه های بخار گرفته ی حمام
آدم های بدی نیستیم اما از جای بدی دستمان را کشید
تا مفعول هم شویم در دستور زبانی که نقطه نداشت
هر آدمی زیر نورافکن شبی بود لخت از خواب
که تکرار پذیر ندارد حتی در بادی امری که اطاعت شد
و شاهی که تخت خود را خیس می کرد
در نبرد اشباح بر سر آدرس هایی که عوضی با هم دست دادند
یا اضافه کاری تمبری تنبل
تو را اشتباهی در پاکت من بسته بندی کرد
تا هر روز مرا با افسانه ای روایت کنی میان آدم هایی که قسم
خورده اند
همان افسانه که تو را دوست دارد اما نیمه ی خالی لیوان را
می خورد
تا کسی را که تیمم کرده است
باطل کند
محمدصادقیان