اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 7 ارديبهشت ماه 1403
18 شوال 1445
2024-04-26
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 90
بازدید امروز: 2131
بازدید دیروز: 4260
بازدید این هفته: 29452
بازدید این ماه: 29452
بازدید کل: 14897543
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



تحلیل رمان من در پرانتز

                               
                                        الهام عیسی پور



تحلیل  رمان من در پرانتز

فریبا صدیقیم

اگر تجربه ی ما مسیر هموار رسمیت یافتن و تصدیق را دنبال کند،پس گشوده بودن به جهان و شوک حمله های اجتناب ناپذیرش به معنی پذیرش تجربه با سویه ی مخاطره آمیز آن است.

رمان فوق در گستره ی تخیل و در پهنه ی سترون دیگری بزرگ و تشویش های پیاپی در احاطه ی بی خردی و نامعقولی ها بسط و تکامل یافته است و در بطن کشمکش و رابطه ای بالقوه دگرگون کننده با خلایی بنیادین در ستیزه جوترین چشم اندازه روایت میشود.

 

سیر وقایع و انعکاس واضح سلطه ی مندرج و عدم قطعیت خودآگاهی، فطرت آزادی و سرکشی کاراکترها در رمان فوق حاکی از آن است ؛ در آثار ادبی،هویت شخصیت پیوندی ناگسستنی با توصیف شخصیت داستان دارد . چگونه ممکن است اثری داستانی،که خود محصول تخیل است،محملی برای انتقال نظریات و برآوردهای نقادانه باشد؟!  برای درک انسجام یک اثر هنری و فهم این که جذابیت و خصوصیت ادبی آن در کجا نهفته، خواننده بایست از دستاوردهای اثر مانند این اثر ،درکی کل گرایانه داشته باشد به طبع هر اثری در تاروپود بافت رخدادهای خود،داستان آفرینش و تاریخچه ی خود را روایت میکند. اما انچه اهمیت دارد پرتویی است که مولف بر مسائل تابانده و خواننده آرمانی می بایست بر فهم آن همت گمارد.

بنابراین وضع بشری و معضل عصر مدرن  شخصیت های این مجموعه برغم اینکه با تنشی زنده و در شکلی ابلاغ پذیر عرضه  گردیده است یقینا مفهوم بسط یافته و تعامل مستمر و لذا فقدان تعادل در انواع روابط فردی معطوف بر شخصیت دختر نوجوانیست که بعد از مرگ مادر با تکنیک های استیلای پدر در اداره امور و حاکمیتی مبتنی بر استبداد  مواجه میگردد .پدری که مترصد نقش آفرینی و عینیت بخشیدن بر اشکال قدرت خویش به  تکاپو افتاده  تا اقتدار خود را مشروع جلوه نماید و دختر نوجوان(نیلوفر) به مرور باگذشت زمان و توالی رخدادهایی در بستر داستان از پذیرش و تبعیت امتناع می ورزد ،چه بسا پارا فراتر نهاده و به وادی پرمخاطره یی گام می نهد.

 

در روند داستان  آنچه ارزیابی اخلاقی و جنبه ی مشروع  نگرش های بروز یافته را ترسیم می سازد ، کارکرد شخصیت پردازانه و کارکرد ارتباط دهنده ایی می باشد که نویسنده با اتکا بر اطلاعات شبه واقعی به طور معقول به آن پرداخته است. مخاطب در مجموعه فوق، قدرت متکاملی را مشاهده نمی کند چرا که قدرت اساسا در ذات خود می بایست بجای جبر و زور ، مفهوم پذیرش را دارا باشد تا مقبول واقع گردد .  خانواده یی غمزده و فروپاشیده که بیش از هر زمانی دیگر مستعد استحکام بخشی ارزش های موجود بوده حال این چنین دچار بحران گشته است .خلا و فلسفه ی تنهایی نیلوفر به نحوی غنی و ظریف در ادراکات و ارتباطات بیرونی تبلور می یابد و با ورود و خروج  خویشاوند مادری وی (خاله سرور؛ که در پی محدود سازی پدر و مداخله ملزم به ترک نیلوفر گردید) اثرات پایدار احساس تنهایی و خلا درونی بیشتر نمود می یابد و بموازات این حس ، پایه اصلی استدلال در تعلیق ناباوری و درک  با حضور مفرط  و همیشگی عمو اسفندیار  از محتوای اصیل آن تهی می گردد .

چرا که خصلت توجه و مهرورزی حاکی از حسن رفتار عمو اسفندیار بعد از مرگ مادر برای نیلوفر نه تنها فضایی برای درک حقیقی سوگواری نمی دهد بلکه شعور انعکاسی محتمل دختر نوجوان را بانوعی همسانی مبتذل و همراهی تعدیل می دهد دختری حدودا شانزده ساله که سرنوشت  رنجی نامتناهی را بر آن تحمیل کرده ؛ در آستانه ی هویت یابی این چنین در معرض  برقراری مراوده های عاطفی با اسفندیار گشته است.

البته اگر بخواهیم و در پی یافتن نظرگاه منسجمی برآییم تا معنای معقولی بر پیوندهای مفهومی حتی  پیام های نیز مغفول مانده ی خطوط فکری مختلف شخصیت نیلوفر بیابیم ؛عنصرثبات (جان بخشی اشیا و ارتباط گرفتن با انواع آن  ) خود  از پیامدهای تناقض باریست که از بستر همین بحران و چالش  فقدان  مادر  و اعمال محدودیت های پدر نشات گرفته است.مولف شخصیت ها را از موقعیت آشنای خانوادگی استادانه اقتباس گرفته پس می بایست از رهگذر واکاویی مفهوم سوژه به مهم ترین عناصر روان کاویی و اندیشه ی فلسفی لاکان ورود پیدا کنیم و بر شرح و بسط مفاهیم محوری از جمله "دیگری" " ساختار ناخودآگاه"  " استعاره ی پدری " تامل نماییم تا به چشم انداز روشنی از آنچه لاکان ارائه داده است دست یازیم.در روانکاویی لاکانی ناخودآگاه اساس کل وجود می باشد .

لاکان در مقاله ی " مرحله ی آینه ای" بر اساس تجربه ی روانکاوانه ی سازنده ی کارکرد"من" به توصیف این فرایند می پردازد و نشان می دهد شخص چطور توهم  خود یا خود آگاه وحدت مند را که با دال من شناخته می شود به وجود می آورد.

 

لاکان می گوید ناخود آگاه شبیه به زنجیره یا زنجیره های به هم پیوسته ای از دلالت گرهاست که پیوسته در چرخش است و فاقد هرگونه تکیه گاه ..لاکان از تصویر فروید از ناخوداگاه یعنی قلمروی آشفته امیال و رانه های پیوسته در تغییر،چنین ترجمه ی زبان شناختی ای ارائه میدهد. 

لاکان برای شرح مسیر از کودکی تا بزرگسالی  مراحل سه گانه ی واقعی،تخیلی ، و نمادین را معین ساخته است .

 در تطبیق دهی با کنش و اسلوب  کاراکتر نوجوان داستان در می یابیم نیلوفر هیچ درکی از خود یا هویت فردیت یافته نداشته است و حتی بدنش را به صورت یک کلیت منسجم و وحدت یافته درک نکرده است .به تعبیر لاکان شناخت نادرست بوده که وی نتوانسته به کلیتی منسجم و به هم پیوسته فعلیت ببخشد . بنابراین ، توهم یا سوبرداشتی از تمامیت وجود را شکل می دهد که جسم متشکل از اجزای منفک را احاطه و حفاظت می کند.

در تئوری لاکان، دیگری کانون اصلی هویت سوژه می باشد؛ با دیگری است که شکل می یابد و با دیگری خود را در می یابد و با دیگری به شناخت می رسد.

علاوه بر این در نظر لاکان، مفهوم تمایل نیز فقط با دیگری معنا می یابد و ماهیت آن متکی بر دیگری است چراکه دیگری هم علت و هم غایت میل است.

در داستان من در پرانتز ، پدر نیلوفر تمامی تلاش خویش را به کار بسته تا دخترنوجوانش ، شبیه ترین به خودش باشد یعنی همان تصویر آینه ایی اما تاثیر آینه ایی معکوس را رقم زده ، از تحلیل روان کاویی پدر(دیگری بزرگ) در وضوح در می یابیم امیال ادمی به طرز تفکیک ناپذیری مبتنی بر امیال دیگران است.

در وهله ی نخست، این ها امیال والدین مابوده ، زیرا آنها تمام امید و آرزوهایشان درباره ی زندگی پرسعادت و پر رونق را در فرزند خود می جویند ؛  واقعیت منتج از این مسئله ، سوژه ی روان کاوانه  و ناخودآگاهی است که  تنها از طریق دیگران و در رابطه با دیگری بزرگ پدیدار میشود .

قانون پدر و تن دادن به قواعد ، لازمه ی ورود به نظم نمادین است. و ماهیت مردسالارانه نظم نمادین پدر و نظام سیطره و میل مرکز بودن توسط دختر نوجوان متزلزل می گردد.

چرا که نیلوفر سلطه گریز در پی دستیابی و عدم تحلیل رفتار پدر و شرایط درونی خانواده به سوی محیط بیرون و اشخاص و هویت های متغیر گرایش پیدا میکند و در آغاز امر با تداوم و درگیری رابطه احساسی بر اسفندیار و   مانی و برزو بر روابط کهن فرجام و پوچ روی می آورد و به لحاظ تکثر نوع روابط و معضلات بیشمار و آسیب پذیری ها ، بهای گزافی را می پردازد. مانی  با به چالش کشیدن وفاداری سنتی ، پایبندی های اخلاقی را زیر پانهاده و حضور اخلاقیات پیشین را منسوخ دانسته و دختر نوجوان را ترغیب بر همراهی و مشایعت در تعدد روابط بی بند و بار ، سقط جنین و عدم استطاعت مالی دختر و تنهایی و نبود مادر ، غربت  اورا در تنگنای چنین تجربیات اسفبار قرار داده است ،تشدید و تثبیت پریشان حالی منوط بر تجسم یافتگی مادر در مانکن ...

شخصی که هیچ شالوده مشترک احساسی باثباتی با جنس مخالف خود نداشته بطور حقیقی ، حال در گرداب نکبت و نفوذ اندیشه و تفکر از هم گسیخته ی کاراکتر مانی بوده  است .

نقطه ی عطف رفتار نابهنجار دختر نوجوان با واکنش های عمو اسفندیار در محیط خانه باعث گردید همواره بر ظاهر و آراستگی خود بیشتر اهتمام بورزد. نشانه های ظهور گرایشات بر جنس مذکر والتیام بخشی  مرد باعث گردید رنج و درد آزاردهنده وی در لایه های سطحی به پایین ترین سطح تنزل یابد.

" در آن روزها درد، جنبده های کوچکی بودند که دور و بر می چرخیدند"   تمامی تعارض های ذهنی تاثرانگیز و عارضه های روحی  روانی و اختلالات پس آسیبی  و خلاوجودی  در ظاهر امر به اعماق ذهنش واپس رانده شد . خواننده شاهد زنجیره ایی از بحران ها با بازتاب های مداوم و بی ثباتی بوده است  که از حیث رویکرد روانشناختی و جامعه شناختی ،طرح پرسش هایی بنیادین و بررسی علل آن را محتمل می سازد.

در تبین روانشناختی رمان فوق و فشارهای روانی دختر نوجوان(نیلوفر) بعد از رویداد آسیب زا و مرگ مادر و ضایعه ی روحی ناشی از آن به دلیل واپس رانی احساسات و عواطف واقعی نتوانسته است به نحو مقتضی برون ریزی آنها را هدایت کند چرا که حضور عمو اسفندیار مانع آن گردیده وبه همین سبب میتوان چنین استدلال کرد که تت زمانی که احساس و عواطف نتوانند از مجرای مناسب و طبیعی خود مجال بروز یابند، راه برون ریزی آن طبیعتا مسدود میگردد و ناگزیر باید از راه دیگری تظاهر پیدا کنند بعضا همان تکانه های حسی نیلوفر به عمو اسفندیار و به توالی بر پارتنر ثابت خویش ، مسله افرین بوده زیرا با معیار و سنجه های اخلاقی پدر و جامعه در تعارض قرار گرفته است.

تمامی تعارض های حل نشده، هراس های دختر همچنان در ضمیر ناخوداگاه وی بقا و استمرار یافته اند و در حالات روانی و رفتارهای او تاثیر گذاشته اند. این محتویات ناخوداگاهانه در ژرف ترین لایه ها در میان تمایلات یا احتیاجات مهرطلبانه او تجلی یافتند. نیلوفر برای دوری گزیدن از سلطه و تعدی پدر و ارزش های موجود و نیز برای فروخواباندن تضادها و خلا درونی در یک گشتار عاطفی مبتنی بر روابط با سایرین با حالتی خود ویرانگر محصور گشته است اگرچه وقوفی آگاهانه بر نوع روابط خود با دیگران بطور مطلق ندارد که این امر شاید حاکی از وجود ساحتی تاریک و ناشناخته در ذهنش می باشد.

 

مولف در این اثر ارزنده به یک شکل بنیادی، محصول روزگار خویش را به بهترین شکل ممکن عرضه کرده است که این امر مرهون نبوغ ادبی و غنای آگاهی وی از مسائل انسان شناسی و روانشناختی می باشد که در انتهای سلسله جریانات عصبی و چالش های هر انسانیست.

 

الهام عیسی پور







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات