اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 9 ارديبهشت ماه 1403
20 شوال 1445
2024-04-28
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 101
بازدید امروز: 2486
بازدید دیروز: 8016
بازدید این هفته: 2486
بازدید این ماه: 46809
بازدید کل: 14914900
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



رمان با اندوهی ایلیاتی

                                         

                                               مریم شمس



بر رمان (من در پرانتز)

 

 رمان با اندوهی ایلیاتی آغاز می شود ،غم غربت ،اندوه سلانيه و آنچه (ژولیاکريستوا )از آن با  عنوان (فقدان ) یاد می کند.

ما با (مادر نیست) ،در ابتدای رمان مواجه می شویم و این جابجایی زیر پوست دختری سیزده ساله آنچنان جابجا می شود ،که ما (فقط پدر هست )را می بینیم و یادمان می رود تمام ماجرا از فقدان  نبودن آغاز شده است .

در واقع به باور کريستوا این سایه ی مادر است بر فرزند که اورا به سمت افسردگی خودشیفته وار و نهایتا مالیخولیا پیش می برد.

رمان با تخیلات راوی و جابجایی مادر به مانکن از دید دختر بچه ای سیزده ساله آغاز می شود و به ما می فهماند که ما با ذهن  راوی طرف هستیم و نباید انتظار وقایع  بیرونی و قله ها و اوجهاي روایت خطی یک رمان را داشته باشیم . همین  بی انتظاری ،متنی را پیش روی ما می گذارد ،که همانند حرکت مورچه بر سنگ ،ما را جلو می برد و گاهی یک جا نگاه می دارد و می گوید بایست و فقط نگاه کن .

این ریتم اصلی متن کم کم مارا به آرامش خواندن رمانی ساکن ،دعوت می کند که از هیجان  رمانهای  پلیسی ،جنایی و یا حتی  اوجهای رمانتیک رمانهای عاشقانه چندان در آن خبری نیست،هرچند  این رمان را تاحدودی می توان در دسته ی رمانهای عاشقانه طبقه بندی کرد،اما  عشق در این کتاب همواره در حرکتی انفعالی و سلبی خودش را نشان می دهد .  شخصیت داستان ،نه عاشقی  است با اقدامات سازنده و ایجابی و  نه معشوقی که در موقعیت ناز از مواهب معشوق بودگی بهره مند شود.

همین میان  بودگی  شخصیت در جای جای داستان به چشم می خورد ،میان بودگی طبقه ی نیمه مرفه که فاصله گذاریشان با طبقه‌ی متوسط آنها را به انزوا کشانده ،اما مورد پذیرش جامعه ی مرفه هم  قرار نگرفته اند و همین طرد شدگی به شکلی غیر مستقیم ،در  سراسر رمان دیده می شود.

 میان بودگي در فرهنگ  نیز وجود دارد ،شخصیت داستان که سعی کرده از امر متعارف فراتر برود و طغیان و سرکشی  یا به زعم کريستوا ( فرا روی) کند ،اما در مواجهه با مردی که با او زندگی می کند و ادعای تجدد دارد ،دچار سرگردانی فرهنگی و انفعال سنتی می شود. او از یک سو  با مردی خارج از سنت ازدواج، زندگی می کند و از او توقع بچه دار شدن دارد از سويي،همواره میل به ازدواج با اورا پنهان می کندوهمین تناقضات شخصیت را بیشتر به سمت انفعال پیش می برد.

همچنان که  ما جهان داستان را از نگاه ذهن راوی می بینیم و همچنان که می دانیم که این ذهن اوست که بیمار و خودشیفته وار است ،اما کم کم نگاهمان را به او تسلیم می کنیم .این وقایع  زیر پوست زنی اتفاق  می افتد که در زمان و مکان ساکن شده است ،پس اوج و فرودهای ما هم با ذهن کوچک راوی همراه می شود و بعد از چند فصل اول رمان به جای انتظار اتفاقها و نقطه ی اوج داستان، شخصیت های داستان ،ما را به همذات پنداری با روز مرگی ها دعوت می کنند ، لذتی که سریالی بودن و ابدیت شخصیتها  برای ما می سازندو تنها در فصل پایان رمان است که اينرسي و سکون هزارساله ی شخصیت داستان ،می شکند و مارا نیز با خود عبور می دهد.

این رمان بحران هویت زنی است ،نیلوفری  که در کودکی با پدر و در بلوغ با همزاد پدر( اسفندیار)، در جوانی با کسی که فکر می کند پدر نیست  (مانی)، خودش را تعریف می کندو حتی در دوران پختگی که فکر می کند از بند همه ی مردها رهیده است  با پدر دختری نوجوان ،به سن و سال زمان مادر مردگی خودش  تعریف می شود ،تا جایی که خودش را در نقش مادر نمی بیند ،نمی تواند از سایه ی فقدان خلاص شود .

زیباترین ویژگی داستان ، عنصر زمان است،زمان در  این رمان زنانه است ،حرکتی دورانی و کند که تنها با حضور عاطفی یکی از مردهای  داستان ،حرکتش را تغییر می دهد ،و همچنین  امتداد دادن آنچه اشتباه است در  طول زمان، تا آنجا که نیلوفر نه سال رابطه ای را که می داند اشتباه است کش می دهد.

والبته مکان که برای زن فرقی نمی کند و مکان برای او هرجا باشد خانه است  ،چه در ایران چه در کانادا ،پس مکان برای این زن روانی است نه واقعی ، تا جایی که  حتی حاضر نیست ،زبان کشور جدید را یاد بگیرد و همین دلایل وابستگی اش را رقم می زند.

و دیگر ويژگي این متن زبان بدن است ، چه بدنی نحیف در سیزده سالگی و چه بدنی در آستانه ی بلوغ و آشنا شدن با لذتهايش و چه زبان بدنی که زائد بودن و اضافه بودنش را تشخیص داده است و رنجش را در تکرار و انزوايش  پنهان می کند .

 زبان بدن ،زمانی مهم می شود که زبان  واقعي نمی تواند خودش را بیان کند و افراط  در حسيات  گاهی  به توهمات و گاهی ترس های اغراق شده می انجامد ،که در شخصیت راوی ،چه درمورد پدر و تصور مرگ او و حتی میل به پدر کشی که با ترسهايش همراه است دیده می شود.

 

از ویژگیهای  دیگر این اثر ،پرداختن به ویژگیهای زنی است از دیدی خود کم بین و نگاهی که از منظر نیچه (فروشد) زنانه را  به نمایش می گذارد ،آنچه از درد و زخم که ما زنها در خود پنهان می کنیم را (فریبا صديقيم ) با جسارتی زنانه به نوشتار آورده است و ما بیش از آنکه از واقعیات زندگي این زن اندوهگین شویم ،از زاویه ی دید این زن به خودش ،زخم می خوریم .

نگاهی شی واره و ابژکتيو که نه متعلق به خود این زن بلکه از جانب جامعه و خانواده بر او سوار است و این نگاه راوی البته نگاه همه ی ما  بر خودمان در پستوهاي تاریک ذهنمان است که جرأت باز گو کردن این همه در رمانی با این تفاسیر و پرداختن به امر آلوده  و مادی که کريستوا از آن با نام (آلوده انگاري)  یاد می کند،مانند مدفوع ،تهوع  وعنکبوت  که در رمان به کرات دیده می شود وبا منطق کريستوایی ،آشکار کردن امر آلوده به شیوه ی غیر مستقیم در ادبیات ،نه تنها رنج  را ثبات نمی بخشد بلکه می تواند  مارا به والایش و

رستگاری از رنج  برساند ،همچنان که روانکاوی که در رمان نيز از آن یاد شده و نوشتار درمانی که شخصیت اصلی به آن می پردازد همین کار کرد را دارند.

 

مریم شمس






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات