اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 9 ارديبهشت ماه 1403
20 شوال 1445
2024-04-28
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 102
بازدید امروز: 1086
بازدید دیروز: 8016
بازدید این هفته: 1086
بازدید این ماه: 45409
بازدید کل: 14913500
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نگاهی به رمان "مرگ در تختخواب دیگری

                               
                                       ناهید شمس


نگاهی به رمان  "مرگ در تختخواب دیگری " نویسنده :مرضیه ابراهیمی

به قلم ناهید شمس

 

"آیا باید یادآور شویم که دیوانگی تاریخ دارد و این تاریخ هنوز به انتها نرسیده است ؟" میشل فوکو

رمان سوررئالیستی "مرگ در تختخواب دیگری" داستان مردی است به نام فرهاد که شیفته ی ماده اسبی به نام گیسو می شود و این شیفتگی تا نقطه نابودی و مرگش ادامه پیدا می کند. عشق و شیفتگی بیمارگونه ای که خواب و خوراک و سلامتی را از او می گیرد و  طبیب ،دوست و رمالان نمی توانند به او کمکی کنند.به قول کریستوا عشق هیچ چیز نیست جز گرفتار شدن به آن و مالیخولیا پیامد جانبی عشق است .در این داستان فرهاد چنان گرفتار گیسو می شود که نسبت به لالا دختر زیبا و مهربانی که به او توجه داشته و سعی در کمک کردن به او دارد ، بی توجه می شود و به خاطر این شیفتگی بیمارگون دچار توهم و هذیان می شود. اما دلیل این شیفتگی غیر طبیعی چه می تواند باشد؟عشق بیمارگون می تواند دراثر بعضی بیماریهای روحی روانی مثل شیزوفرنی بوجود بیاید که البته یکی از مختصات آثار سوررئالیستی است. آندره برتون می گوید دیوانگان بیش از فرزانگان به امور درونی معرفت دارند. به نظر برتون هنرمند موظف نیست محاکات کند یا با ریسمان عقل و منطق دست خود را ببندد.  از این روست که تظاهرات  جنون  را در فرهاد شخصیت اول رمان ،می توانیم ببینیم. چنان که ژان پل سارتر معتقد بود عشق یک نوع جنون است .مثل جنون ثروت ومقام و ... که این جنون اغلب می تواند سبب  رفتارهای عجیب و حتا خطرناک و نابودی شخص شود. سوفوکلس در آنتیگونه از زبان شخصیت تیرسیاس می نویسد عشق خطرناکه چون نمیذاره از چیزای خطرناک‌بترسی.حتا گاهی دلیل عشق خودآزاری است . پس نمی توان اینطور نتیجه گرفت که عشق خودآزارانه از دوست نداشتن خود و عدم عزت نفس حکایت می کند؟ چنانکه از نظر کافکا عشق مثل چاقویی است که عاشق در زخمهای خود می چرخاند.یعنی اراده ندارد تا این درد و رنج و آسیب را به خود نرساند.

اگر به این جمله ی آلن دو باتن باور داشته باشیم که عشق  به دلیل کمبودهای درونی ما و جستجوی آن در دیگری است ، فرهاد کدام کمبودهای درونی را می خواهد در گیسو جستجو کند و آیا دلیل حرمان و حرکتش به سمت مرگ همین ناکامی در جستجو نیست ؟

 دراین رمان با چند شخصیت کلیدی روبرو هستیم ازجمله فرهاد ، دوست فرهاد، همسر دوست فرهاد، لالا و کریم  که البته تقریبا پرداخت کاملی در مورد هیچکدام صورت نگرفته و مخاطب به راحتی از هرکدام از این شخصیتها عبور می کند بی آنکه با آنها درگیر شود. حتا اگر بعضی از شخصیتها در این اثر حذف شوند به رمان ضربه ای وارد نخواهد شد. مثلا حذف دوست فرهاد و همسرش .به همین دلیل علی رغم ایده ی جذابی که رمان دارد ، نمی تواند خودش را گسترده کند. از طرفی رمان سراسر از توصیف آکنده شده است. توصیفهایی که اغلب تکرار می شود و همین تکرار از طراوت و جذابیت این توصیفها می کاهد و گاها تصاویر زیبایی راهم که نویسنده خلق کرده کم اثر می کند.

 " نگو نشان بده ." به نظرم یکی از جملات کلیدی در خلق یک اثر خوب است. نشان دادن، میزانس دادن و خلق موقعیت و گفتگو می تواند به خلق یک داستان خوب و جاندار کمک کند، که این اتفاق در رمان کمتر صورت گرفته و جا داشت که نویسنده بیش از پیش نشان دهد، نه که بگوید‌.






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات