اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
سه شنبه ، 11 ارديبهشت ماه 1403
22 شوال 1445
2024-04-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 110
بازدید امروز: 4373
بازدید دیروز: 9525
بازدید این هفته: 16558
بازدید این ماه: 60881
بازدید کل: 14928972
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



یادبود مهری جعفری

                                 
                                          بهار سینکی


 

درد خوشمزه


 

تابستون بود. خیلی سال پیش. فکر کنم ۲۰ سال پیش بود. چند سالی می‌شد که وارد گروه کوه‌نوردی آرش شده بودم. من و مهری با حسین هیزم‌کار و هومن و حسن نجاریان و چند نفر دیگه از بچه‌های آرش برنامه گذ اشته بودیم بریم بیستون (کرمانشاه).

حسن نجاریان به مهری قول داده بود که اگه تمریناتش رو خوب انجام بده، با هم برن دیواره بیستون، یکی از مسیرهای خفنش «مسیر منصور». مسیری که درجه‌اش خیلی بالا بود و به قول بچه‌ها خفن بود.

مهری همیشه کارهای خفن دوست داشت. دوست داشت اولین‌ها باشه، تو خیلی چیزها هم جزء اولین‌ها بود.‌‌‌‌‌

اصلن خودش خفن بود.

خفن بودنش همین بود که همیشه دخترها رو تشویق می‌کرد به قوی بودن، استقامت داشتن چه تو زندگی، چه تو کوه‌نوردی.

خفن بودنش همین بود که تو اون شرایط خفقان ایران، فعال حقوق زنان بود.

خفن بودنش همین بود که درس وکالت رو دوباره تو انگلیس خوند و شد وکیل دادگستری.

خفن بودنش همین بود که تو انگلیس هم هنوز برای حقوق اقلیت‌ها فعالیت می‌کرد، اونم با جون و دل.

خفن بودنش همین بود که انفرادی خانتنگری رو صعود کرد.

نمی‌دونم خفن بودنش همین بود که تنها خواست بره پوبدا؟؟؟

خلاصه

شب توی قهوه‌خونه شیرزاد خوابیدیم و روز بعد حسن نجاریان و مهری رفتند برای صعود مسیر منصور. بقیه بچه‌ها هم روی مسیر شیرین کار می‌کردند.

خلاصه مهری و حسن نجاریان رفتند و صعود کردند و برگشتند. مهری که رسید پایین، بعد از خوش و بش و تبریک برای صعود، رفت دم رودخونه و کفش‌هاش رو درآورد و پاهاش رو کرد تو آب رودخونه و مشغول شستن و ماساژ دادن پاهاش شد. منم کنارش نشستم به نظاره. همین‌طور که پاهاش رو می شست و ماساژ می‌داد، قربون صدقه پاهاش می‌رفت و می‌گفت: "آخی، پاهای عزیزم، پاهای نازنینم، چقدر به من خدمت کردین. من خیلی ازتون کار کشیدم، باهاتون خیلی جاها رفتم. ایول بهتون که یاریم کردین تا صعود کنم."

بعد تاول‌های پاش رو بهم نشون داد و گفت: "اینا رو می‌بینی هر کدوم یه درد داره، تازه هر دردش هم هزار تا شیرینی و خاطره داره. وقتی صعود تموم می‌شه، تازه با درد اینا شیرینی صعودت رو مزه مزه می‌کنی!" با خودم فکر کردم چه تعبیر جالبی! چه نگاه عجیبی!

‌‌‌‌‌‌‌بعدها که کوه‌نوردتر شدم، حرف مهری رو به یاد می‌آوردم. الان هم همین‌طور. هر وقت که می‌رم کوه و برمی‌گردم و روز بعد با درد خوشمزه عضلات بیدار می‌شم، یاد حرف مهری می‌افتم که هر درد هم هزار تا شیرینی داره.

 

مهرماه ۱۴۰۰

ونکوور (کانادا)

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات