اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 114
بازدید امروز: 7757
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 10417
بازدید این ماه: 54740
بازدید کل: 14922831
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



جهاني شدن

                                 
                                             مهري جعفري


جهاني شدن

 


 

ظهور هم‌زمان وجود و هستي دروني یک فرد و جهان پيرامون‌اش به تضاد و تقابل دو‌‌‌گانه در ذهن می‌انجامد. وقتي اين ظهور دوگانه را در مورد هر كليت داراي هويت و معطوف به خود در نظر بگيريم لايه‌هايي از بحث جهاني شدن گشوده مي‌شود. اين كليت تعريف‌پذير و هويت‌دار مي‌تواند يك محدوده‌ي جغرافيايي و يا يك ملت، يك زبان، يا يك متن باشد. يك متن يك بار با ساختاري به خود بسنده و مستقل از عناصر بيروني نگريسته مي‌شود و بار ديگر از جهان دروني آن خارج مي‌شويم و آن را با تمامي عناصر پيراموني در نظر مي‌گيريم كه اين عناصر مي‌توانند شرايط اجتماعي خواننده، موقعيت و قابليت روحي او، شرايط زماني و مكاني حين خوانش اثر و … باشند. و نيز ممكن است اثر در جمعي از متون ديگر قرار بگيرد و بررسي شود. يك زبان يا يك محدوده‌ي جغرافياي سياسي زماني با ساختاري مستقل و ويژگي‌هاي دروني خود در نظر گرفته مي‌شود و زماني ديگر چون جزئي از هستي بزرگ و با تمامي عناصر يك‌پارچه و در كليتي به هم تنيده. در اين ميان ديدگاه‌هاي متضادي ايجاد مي‌شود كه ناشي از اين نگرش دوگانه است. ديدگاهي محافظه‌كارانه كه معتقد است تمامي يك كليت هويت‌دار با عناصر دروني خود بايد در مقابل عناصر بيروني حفظ شود. تمامي روزنه‌هاي نفوذ به آن تحت كنترل باشد. هويت اين كليت در مقابل هر نفوذ و ره‌يافت عناصر خارجي به خطر مي‌افتد، سخن از يك مجموعه زماني امكان‌پذير است كه تعريف خود را از دست ندهد و ماهيت خود را حفظ كند. ديدگاه دوم پيشنهاد مي‌دهد راه‌هاي تبادل و تعامل يك كليت با پيرامون خود باز باشد. ارتباطات گسترده موجب رشد دروني مجموعه و موجب بزرگ شدن و زنده ماندن آن مي‌شود. در اين ميان طبق معمول ديدگاه سومي هم ظهور پيدا مي‌كند و آن ديدگاه ميانه‌روها است كه معتقدند باز گذاشتن راه‌هاي نفوذ يا تاثير عناصر بيروني به اين كليت اگر توام با مراقبت براي حفظ شاخصه‌هاي دروني و هويت موجود باشد بد نيست و موجبات رشد و بالندگي هم هست.

اما وقتي بخواهيم از اين نگرش‌ دوگانه فاصله بگيريم نماهاي جهان بيروني و دروني در هم ادغام شده، به هم تنيده شده و در جهات مختلف گسترده مي‌شوند. جهان‌هايي كه تكه‌تكه زاييده مي‌شوند و رشد مي‌كنند. اين نماها در اثر تمايل ما به ريختن همه چيز در يك كاسه و ديدن همه چيز به صورت يك كليت، محدود كردن همه چيز با يك تعريف و حتا يك واژه و عبارت – براي استيلا يافتن به آن – رفته‌رفته يك كليت را ساخته‌اند. اين كليت‌ها از پراكندگي دور شده و نظام گرفته‌اند. گويي از همان ابتدا واقعيتي مجزا و مستقل بوده‌اند و لازمه‌ي راه‌يابي به آنها اجراي تشريفاتي خاص بوده است. اما از جهتي چون اين مستقل و خاص بودن ذاتي آن كليت نيست و در لايه‌هاي ذهني ما شكل گرفته با عوامل بيروني در هم تنيده شده و هيچ محافظه‌كاري با نگرش تقابل دوگانه نتوانسته و نمي‌تواند باعث شود كه ما جهت سير آن كليت را با سير اشيا و عناصر خارج از آن هم‌سو نبينيم.

جايي گادامر در رابطه با وجود زبان‌هاي متعدد مي‌گويد: «اشتباه بزرگي است اگر نتيجه بگيريم چون زبان‌هاي زيادي وجود دارند خرد قطعه‌قطعه است. برعكس دقيقاً به واسطه‌ي محدوديت‌مان و خصوصيت وجودي‌مان كه حتا در كثرت زبان‌ها هم آشكار است گفتگوي بي‌پاياني در جهت حقيقي كه ما هستيم گشوده مي‌شود

در يك نگاه كلي، ما با جهاني مواجه هستيم كه قبلاً تمامي وجوه آن توسط افراد و در چارچوب مناسبات بنيادين تعريف و تاويل شده و سازمان يافته است. هر حركتي و تلاشي مثل تجربه‌هاي پيشين در تكاپوي خود به نظام موجود تن مي‌دهد و آرام مي‌گيرد. و اين چيزي جز ساختار ذهني ما و زبان ما نيست كه امكان رهايي از اين مدار بسته را از ما گرفته و ما را در اين دايره‌ي تنگ وا‌نهاده است. اما خود زبان همراه عوامل بيرون از خود شكل مي‌گيرد و هر لحظه در عناصر خارج از خود تنيده مي‌شود. هم‌سطحي و يكساني رو به رشد شكل‌هاي زندگي افراد بشر و روند ماشيني شدن و گسترش حضور تكنيك در زندگي، زبان را هم رو به يكسان شدگي برده و به كار‌برندگان خود را به هم نزديك كرده است. پس در نظر گرفتن زبان به مثابه يك كليت مجزا كه مي‌خواهد عناصر دروني خود را در مقابل نفوذ عناصر خارجي ببندد ناممكن است. جهاني شدن هم در حيطه‌ي زبان محلي براي بحث ندارد. زبان در كليتي جهاني و با تمامي عوامل پيراموني يك‌جا و با مشتركاتي جدايي‌ناپذير و خارج از كنترل ما پيش مي‌رود. بنا به گفته‌ي بودريار رابطه‌ي زبان و فهم در يك ويژگي بنيادي جلوه‌گر مي‌شود، اين سرشت سنت است كه بايد در محيط زبان زندگي كند.

حال در مواجهه با يك متن و ضمن دور شدن از نگرش متن مستقل از نگاه خواننده يا متن مستقل از اجتماع يا حتا مولف به كليتي كه در دل عناصر متعدد و متغير قرار گرفته برخورد مي‌كنيم كه با هر بار خوانده شدن توسط حتا يك خواننده هويت جديدي مي‌يابد. بزرگ و كوچك مي‌شود. زير نگاه او به شكل‌هاي مختلفي در‌مي‌آيد و اشكال پيشين را از دست مي‌دهد. در اين‌جا ديگر مفهوم جهاني شدن محل بحث نيست. چرا كه اين متن فاقد يك شكل ثابت در مواجهه با پيرامون خود است. اين متن قابليت بررسي درون يك خلا را ندارد. وقتي فقط در نگاه يك عنصر خارجي وجود پيدا مي‌كند نمي‌تواند خواستار يك ماهيت و تعريف مستقل شود كه در برخورد با عوامل خارج از خود به توسط آن شناخته شود يا متمايز گردد. وقتي آن متن را در ذهن يك خواننده‌ي حرفه‌اي باز ‌مي‌شناسيم بايد از ميانه‌ي ذهن او عبور کنیم تا به كليت مورد نظر كه متن است دست پيدا كنيم. اگر خواننده يك خواننده‌ي معمولي هم باشد متن را با دنياي خود آغشته مي‌كند و از دنياي خود عبور مي‌دهد.

يك متن اصيل و به خود بسنده با وجود اين وابستگي و درهم‌تنيدگي با پيرامون خود نه از آن جهت كه همه را به تاييد و تمجيد از خود وامي‌دارد بلكه از آن جهت كه همه را متوجه بزرگي و عظمت خود مي‌كند مورد توجه است. اين متن از مرزهاي زباني خود نمي‌گذرد چون زبان آن فاقد مرز مشخصي است زبان اين متن در تاروپود خود با زبان‌هاي ديگر همراه شده است. اما خواننده‌ي آن از مرزهاي زباني خود فراتر مي‌رود و به قابليت‌هاي جديدي دست پيدا مي‌كند.

اما شايد چيزي در بحث از جهاني شدن يك متن باقي مي‌ماند اگر تعاملات فرهنگي و ارتباطات جهاني را در گسترش محدوده‌‌ي خوانندگان يك متن در نظر نگيريم. صرفاً به محض زاييده شده يك متن اصيل و بزرگ دسترسي خواننده به آن ميسر نيست. توهم بودن در جهاني مجزا و بستن درهاي اين دايره‌‌ي فرضي اعم از اين‌كه دايره‌ي زباني يا مرز جغرافيايي باشد تمامي كليت‌هاي موجود در داخل آن دايره را نيز محصور مي‌كند و اين حصار شامل متن‌هاي آفريده شده در آن نيز است. متن با خوانده شدن است كه ظهور پيدا مي‌كند و جهاني مي‌شود.






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات