مارک تواین و جین وبستر
آلیس جین چندلر وبستر، در 24 جولای 1876
در فریدونیک
نیویورک به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند آنی وبستر و
چارلز لوتر وبستر
بود. مارک تواین
(1835-1915) بعد از مارگریت میچل پرآوازهترین نویسندۀ آمریکایی بود. مارک تواین نویسندۀ مشهور داییِ مادر جین وبستر بود.. پدر جین مدیریت انتشار کتابهای مارک تواین را از
سال 1884، با علامت اختصاصی چارلز- ل- وبستر، برای سالها بر عهده داشت.
انتشار کتابهای
مارک تواین، که شهرت جهانی داشتند مثل تام سایر، هاکلبری فین و کلبه عمو تم، سود
سرشاری برای خانوادۀ وبستر به همراه داشت و جین پنجساله بود که خانوادهاش با
ثروت سرشاری که از فروش کتابها داشتند به براون استون، قسمت ثروتمندنشین نیویورک،
نقلمکان کردند.
چارلز، پدر جین، مدیری حساس و بااستعداد قبل از تولد جین در انتشارات
مارک تواین، دایی همسرش، بهعنوان مدیر تجاری با او همکاری میکرد که بعدها شریک
فروش کتابهای او شد. باذوق عالیِ چارلز، انتشار کتابهای مارک تواین به بالاترین میزان
فروش در آمریکا رسید و ثروت هنگفتی را به نویسنده و ناشر رساند.
آنها تابستانها را در خانۀ ییلاقیِ حاشیۀ جنگل و طبیعت بینظیر
لانگ ایلند میگذراندند. مارک
تواین تجربههای شیرین و بینظیر دوران بچگی و نوجوانی جین را در داستانهایش آورده
است.
ناگهان در سال 1888 سکه برگشت. انتشار کتابهای مارک تواین به دست
ناشرهای دیگر افتاد و سرانجام انتشارات وبستر ورشکست شد. خانوادۀ جین مجبور شدند دوباره
به خانۀ قدیمی خود در خیابان فریدونیک نیویورک برگردند. مارک تواین همسر خواهرزادهاش،
چارلز، را به سوءاستفاده متهم کرد و عامل چاپ غیرقانونی کتابهایش دانست. چارلز
دچار افسردگی و سردردهای شدید عصبی شد و مجبور شد در سال 1888 از کارش کناره بگیرد
و با خانواده به فریدونیک برگردد.
بعد از گذشت زمان و حاصل شدن بهبودی، چارلز خواهانِ بازگشت به شغلش و
همکاری با مارک تواین شد. اما مارک تواین مخالفت کرد و گفت به خاطر نبودِ کارایی و
صلاحیت نداشتن و مدیریت ناصحیح او، فروش کتابهای او کم شده است. بنابراین با او
قطع رابطه کرد و حتی دیگر با او صحبت نکرد. چارلز به خاطر تهمتهای مارک تواین هیچگاه
دوباره شهرت انتشاراتی سابق خود را به دست نیاورد. درنهایت، به خاطر اخراج و شکستهای
مالی فراوان در سال 1891 به افسردگی شدید دچار شد و با مصرف دارو خودکشی کرد.
این واقعۀ تلخ همیشه در زندگی جین وبستر سایه داشت و او داییِ مادرش
را عامل مهم خودکشی پدرش میدانست. یادآوری اینکه او با نویسندۀ مشهور آمریکایی، مارک
تواین، فامیل است رنجش میداد و غمی سنگین در دلش به جا میگذاشت. همیشه سعی میکرد
استعدادش در نوشتن را به رابطۀ فامیلی به مارک تواین نسبت ندهد. محققین زندگینامۀ
او معتقدند شاید این دلیل مهمی بود که جین وبستر در کتابهایش میکوشید که منعکسکنندۀ
زن تحصیلکرده، آزاد، مدرن و سفرکرده باشند، نه تقلیدی از کتابهای مارک تواین و
یا اینکه تلاش میکرد ایدۀ داستانهایش تأییدی بر نوشتههای او نباشد. در کتابهای
جین امکان ارتقای زنان به فعالان حقوق انسانی مشهود و حتی قدرت اظهارنظر آنها کاملاً
مشخص است.
سایۀ پدرِ جین، چارلز وبستر و برادرِ مادرش (ساموئل کلمنس)، مارک تواین،
مدام در تضاد و نوسان بودند. درواقع این دو شخصیت مهم مردانه در زندگی جین وبستر
تأثیر زیادی داشتند.
جین در مواجهه با
این مصیبت خانوادگی، مرگ پدر و شهرت دایی مادرش، همیشه احساس دوگانگی به مارک
تواین داشت و تا قبل از شهرت خود، نسبت فامیلیاش با او را آشکار نمیکرد.
جین در آن زمان پانزده سال داشت و دربارۀ صنعت چاپ بهقدر کافی میدانست.
مثلاً بهطور کامل میدانست بازار فروش کتاب چیست و چاپ غیرقانونی چه معنایی دارد
و اینکه امکان دارد شراکت همیشه به نفع طرفین نباشد. او فهمیده بود که در حقیقت
این دایی مادرش بود که در شراکت با پدرش صادق نبوده است و با حذف پدرش از شراکت،
همۀ ثروت حاصل از فروش را تصاحب کرده و به شریک خود با اتهام سودی نداد ه بود. جین
تا پایان عمر در این مورد سکوت کرد.
بعدها او در مصاحبههایی که بعد از شهرت کتابهایش با او میشد، هیچگاه
دایی مشهورش را به اتهامی علیه پدرش متهم نکرد و حتی هیچگاه رابطۀ خونی خود را هم با او آشکار
نکرد. حضور مارک تواین برای جین یادآور مرگ تلخ پدر عزیزش بود. احساس غم و اندوه جین
در تولد 70 سالگی مارک تواین در عکسی خانوادگی در کنار او (در عکسی که تاریخی شده
است) کاملاً در صورتش مشهود است. چهرهای که احساس واقعیاش را پنهان میکند.
نیم قرن بعد از مرگ چالز وبستر، یکی از اقوام نزدیک جین در دفاع از خانوادۀ
وبستر، مارک تواین را سنگدل خطاب کرد و متهم کرد که خودش باعث چاپ غیرقانونی کتابهایش بوده است نه چارلز.
نوجوانی جین در مواجهه و اعتراض به
سوءاستفادۀ افراد ثروتمندِ خوشنام در مقابل عامۀ مردم گذشته است. ردِ تبعیض طبقاتی در نوشتههای او دیده میشود؛ مسئلهای که همیشه در
خانوادهاش و محیط اطرافش از کودکی تا جوانی وجود داشت. چنانکه بعد از ورشکستگی پدرش
به مدرسه معمولی در فریدونیک منتقل شد و در سال 1894 از رشتۀ نقاشی شرقی فارغالتحصیل
شد.
سپس در سال 1894 تا 1896 به کالج
جین گری
در بیرمنگام نیویورک منتقل شد تا با بیست دختر دیگر موسیقی، نقاشی و نامهنگاری و
برخورد اجتماعی را آموزش ببیند. در همین کالج بود که آلیس نام جین را برای خود
برگزید و آن زمانی بود که هماتاقی او که سال بالاتر بود هم آلیس نام داشت و کالج
از او خواست که اگر میشود اسم دیگری برای خود انتخاب کند و او اسم میانه «جین» را
که از غسل تعمید مادربزرگش برایش انتخاب کرده بودند برگزید.
بعد از سال 1896 و فارغالتحصیلی به
خاطر نیاز به شغل و درآمد به شهر خود فریدونیک برگشت تا مشغول کار شود.
او در کودکی در خانۀ موزهمانند
پدرش، زندگی به روش ثروتمندان را بهخوبی تجربه کرده و در چنین خانهای تربیت و آموزش دیده بود. با ثروت ناشی از فروش آثار مارک
تواین برای مدت شش سال چارلز وبستر بچههایش را به بهترین مدرسهها و کلاسها میفرستاد
تا موسیقی، هنر و نقاشی را در نیویورک، بخش ثروتمندنشین، بیاموزند. در این فضا بود
که جین از یک دختربچۀ معمولی به دختری با استعدادی تبدیل شد. آموزشهای کودکی او،
او را به یک دختر جوان کالج رفته و نویسندۀ خوب طنزنویس تبدیل کرد.
تجربۀ او در کالجِ دختران ثروتمند واسار، مقدمات خلق کتابهای «وقتی
پتی به کالج رفت»،
«بابا لنگ دراز»
و «فقط پتی» را فراهم کرد. بنابراین جین هم فقر را خوب درک کرده بود و هم ثروت را.
با علاقه به این شکاف در تابستان 1951 جین در ایتالیا آخرین کلاس درس نظرات اقتصادی
را تحت عنوان «فقر در ایتالیا»
انتخاب کرد و در جون 1901 با مدرک لیسانس انگلیسی در شاخۀ اقتصاد فارغالتحصیل شد.
در این زمان جین وبستر همچنان به نگارش داستانهای کوتاه و سناریوی
نمایش مشغول بود. در سال 1911 کتاب «فقط پتی» منتشر کرد و بعدازآن جین با جرئت
بیشتری شروع به خلق «بابا لنگدراز» کرد. در این زمان او به خانۀ قدیمی فامیلیاش
در مزرعۀ تیرینگهام ماساچوست نقلمکان
کرد.
جین وبستر مشهورترین اثر خود را ابتدا در ژورنال خانمهای خانهدار در
چندین بخش چاپ کرد و آن را «جروشا آبوت» نامید. دختر یتیمی که به کالج دخترانه تحت
قیومیت یکی از خیِران یتیمخانه، میرفت. شیوۀ نامهنگاری جودی به قیم خود کاری
جدید و خلاقانه در آن زمان بود. مجموعه نامههای جودی در سال 1912 بسیار موردتوجه
و تحسین عموم مورد قرار گرفت. جین پسازآن نامهها را در مجموعهای تحت عنوان «بابا
لنگدراز» در سال 1913 منتشر کرد و یک سال بعد این کتاب با بازیگری روت چایترون
(جودی) بر روی صحنۀ تئاتر رفت. بعد از نمایش تئاتر بابا لنگدراز در شهرهای
آتلانتیک سیتی، واشنگتن، سیراکوس، روچستر نیویورک و ایندیانا پولیس و شیکاگو، هم روی
صحنه رفت. در کمتر از دو سال در سراسر آمریکا درخشید و برای جین شهرت و پول فراوان
به ارمغان آورد. برعکسِ دایی مادری مشهورش، جینِ مشهور و خوشنام برای کمک به
ایتام به جمعآوری پول برای مؤسسات و یتیمخانههای سراسر آمریکا کمر همت بست و
شخصاً مقادیر قابلتوجهی از سود کتابهایش را به یتیمخانهها بخشید.
کتابشناسی کامل جین وبستر توسط آلن و مری سیپسون و
رالف کونر
در سال 1984 ثبت شده است. در کتابهای او شخصیتهای کودک (مانند دیوید هاکلبری
فین) قادر به رشد و ساختن جامعه هستند.
در بابا لنگدراز جروث ابوت مینویسد: «خدا را شکر من چیزی را از کسی
به ارث نبردم و آزاد هستم تا خودم را بسازم و بلند شوم، هرقدر که بخواهم. او
مهربان و دلسوز و دارای قدرت تخیلِ زیاد و با شعور است. او میاندیشد خدا هم حس
شوخطبعی دارد.»
فرد زمانی کامل میشود که به تربیت تکمیلی خود بپردازد. تفاوت
نوشتاری وبستر در فاصلۀ ده سال، «وقتی پتی به کالج میرود» (1902) و «بابا لنگ دراز»
(1911)، رشد ادبی و فکری او را بهخوبی آشکار میکند. تأکید بر عدم حضور والدین در
تربیت کودک در یتیمخانه و نمایش احساسات یک یتیم اوج لطافت روح او را نشان میدهد.
شوخطبعی ذاتی جین در تمام آثارش موج میزند و از او یک نویسندۀ عالی
و زُبده میسازد. شیوۀ نامهنگاری جین در تاریخ ادبیات جهان ثبت شده است. جین وبستر
زنی محکم و مؤثر در اصلاح جامعۀ وقت آمریکا «به جایگاه زن» بود. او کسی بود که ذهن
آمریکا را بر مشکلات یتیمخانهها متمرکز کرد ولی خود در اثر تماس دستهای کثیف
پرستاران در بیمارستان نتوانست زنده بماند و تولد فرزند دختر خود را ببیند. اما
نام و کتابهای او همچنان تازه و دارای روح انساندوستانه و پاک بوده و هست. آلیس
جین وبستر در جون 1916 از این دنیا رفت درحالیکه در سراسر آثار او بینش اجتماعی و
انساندوستانهاش در قالب داستانهای شاد قلب هر خوانندهای را نوازش میکرد.
روحش
شاد و نامش بلند
پوران لشینی ابیان