اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 112
بازدید امروز: 7494
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 10154
بازدید این ماه: 54477
بازدید کل: 14922568
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



شعر

                                
                                        فرزانه قوامی



 

غم‌نامه‌ی ریواس""


 

 

از سیحون و جیحون و هر مرز آبی و خاکی گذر کردم

از رودهای خروشان و چند دهان بسته به خشم

از هوای بسته‌ی اتاقم در شبی آلوده به مهتاب

از آتش نزاع و وداع با لحظه‌های خاص

گذر کردم

از رویای باکره‌ای که به نور دل می‌بست و ستاره می‌زایید

از چنگال اوهام لای دیوارها و چند پرنده که هوا را نمی‌خواستند

از صدای تو که هر بار می‌خواندی و شوق را می‌دراندی و کوه بر سینه‌ام می‌لرزاندی

از کودکی که رهایش کردم و گفتم

باش تا ابدیتت فرا‌ برسد

گذر کردم

از دردی که به دامانم آویخته بود و عشقم که ناشیانه می‌ورزیدم و می‌ورزیدم

از جایی که خالی‌اش وسیع بود و پهنای دلم را تنگ‌تر می‌کرد

از آن پنجره که با خود به هر جا می‌بردم و باز نمی‌شد و باز می‌بردم

گذر کردم

شب‌هایم کوتاه

روزهایم کوتاه

زبانم را بریدم

و به نوری در مرکز زمین پیوستم

دیگر بار برخاستم و گفتم

در هیئت اسبی نجیب دست بر گرده‌ام بسایید

روزهای تیره‌تر از تیره‌ای در راه است

شب هرگز انس نخواهد گرفت با ما

 

می‌گویند جهان را که آفریدند

تو بودی و ما نبودیم

ریواس بود و کرفس و گل‌دانه

کرفس بود و ریواس و گل‌دانه

چه کسی با جامه‌ی خونین در هیاهوی میدان گم شد

چه کسی دستانش را پنهان کرد و به چشمانش گفت: آرام!

چه کسی در خلوت خاموشان فرو‌رفت

و دهان کجش را به ما نشان داد

چه کسی روی سکه‌ی قلب خود نوشت

خط مرا به زر بگیرید و به دل بسپارید؟

چه کسی شانه‌ی مرا به وقت درد تکان داد و گفت تو می‌توانی

تو بودی و ما نبودیم

ریواس بود و کرفس و گل‌دانه

کرفس بود و ریواس و گل‌دانه

 

 









ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات