پرستو فریدونی
چیزی آنجاست
چون عشق ورزی
باد
میان باد
آوایی در
ماهیچه های یک احساس
انگشت میکشم
بر چشمهایی که
شکل می گیرد
بر ادامه ی
لبهاش
اما می خواهم
باد بماند
و ذرات خود را
تا ذرات
نوشیدن
بر باد دهیم.
شعر دوم
شعری بلند
آویخته بر
دامن
بلند و بلندتر
تا
نوشیدن گلها
و شکستن
استکان ها
بیرون می آیند
ریشه ها از
اعماق
می آمیزند با
شیشه ها
رقص شیشه ها و
ریشه ها
خون شعری بلند
میان هستی و
نیستی
شکوه پاشیدن
در هم آغوشی
ام با حباب ها
پرستو فریدونی