سولماز نصرآبادی
در از بی تو
چقدر صبح بودی
پوست می انداختم در تو پوست می انداخت
درخت
سند ما بود
در سار
جا می افتادیم
در/چقدر مفصل ریخته در این "همان نیست"
(مادر؛
مادیان سفیدیست که در "ما/در"
شیهه اش را شیر می دهد)
کجای راه سر خورده سُرخورد
دریچه از قلب ایستاد
راه علامت مفعولی شد
جا افتادیم از؛ ما در سار جا می افتادیم
"در ما" ماغ می کشد اکنون
در از بی تو این گزاره زبانش گرفته
و نام آن آه از نهاد
اثر انگشت است
سولماز نصرآبادی