مریم گمار
از اضطراب این
همه صدا میگذرم
رسیدهام به نامکوچک درخت
در میدان
در کوچه
در پیادهروهای پرغصه
گفتی چگونه
برمیگردم؟
به شکل دیگری
از نوازش خورشید
در این سایههای تردید!
در فراسوی برگهای
سوخته.
بیا و مرا ببین!
که بلند میشوم
بر دو پای باد
از تشنج لالهی
گوش
از معاشرت
استخوان و زخم
و پس میدهم حراج مرگ را
که من شبنم به
شبنم
نفس کشیدهام رفتار بهار را
نشسته بر شانههای صبح
ای پگاه زندگی
قامتت بلند باد